من قبلن آدم مذهبی بودم همیشه خدارو در نظر داشتم ولی واقعا خدا هیچی تو زندگیم نقش نداشت خودم به بدبختی خودمو بالا کشیدم هیچ برگه شانسی از طرف خدا برام نیومد در حالی که من همیشه یادش میکردم وار یه دوره به بعد به خدا بی‌اعتماد شدم ولی اوضاعم بدتر شد به خاطر مشکلاتم به خاطر اعصاب خرابم واسترسهای زندگیم الان دوستدارم خدارو صدا بزنم ولی همش اطرافیانم رو میبینم به چه راحتی زندگی میکنن ویادی از خدا نمیکنن ولی من جون کندم تا کمی زندگیم روبه راه شه ولی انگار خدا دوست داره من حالم خراب باشه تا برم صداش بزنم
خدا چجوری باید نقش می داشت
یعنی چه انتظاری داشتی
تموم اون مواقعی که فکر میکردی خودت داری خودت رو بالا می‌کشی خدا کمکت می‌کرده و خبر نداشتی .
یه روزی در اوج مشکلات بودم و مثل شما فکر میکردم خدا رهام کرده و صدامو نمیشنوه چقدر صداش کردم
بعد از گذشت چندین سال از اونموقع الان متوجه میشم که تو بقل خدا بودم و اون مشکلات اگه نبود الان زندگی من خیلی سخت تر بود و از خدا ممنونم بخاطر اون مشکلات
اونا مشکلی ندارن و یادی از خدا نمیکنن چون خدا مشکل نداده بهشون و نمیخواد که صداش بزنن و باهاش صحبت کنن
یه جا دیدم میگفت ، خدا وقتی دلش برات تنگ میشه ، یه مشکل میذاره تو دامنت ، تا بری پیشش ، باهاش حرف بزنی و یادش کنی
[QUOTE=353911908]خدا چجوری باید نقش می داشت یعنی چه انتظاری داشتی[/QUOTE
موقعیتی درست میشد شوهرم کارش بهتر میشد
یا تو دل شوهرم می‌انداخت که برم کار جدید
کار الآنم واقعا سخته
عزیزم از کجا مطمئنی اطرافیان یادی از خدا نمی کنن؟؟
یا زندگی خیلی راحتی دارن؟؟
باید با تمام وجود به خدای خودت اعتماد کنی و بهش باور داشته باشی
همین مسئله اگه هیچ ثمره ای برات نداشته باشه حداقل آرامش خاطر و امید و انگیزه رو بهت میده
اگر از یاد خدا روی برگردانی برای تو زندگی سخت خواهد بود.
این در قرآن اومده
دقیقا ،درک میکردی که مشکلات برتو اسان میشد ،ماهممون درسختی داریم زندگی میکنیم
واین زندگی رو ما انتخاب کردیم ،سختی شو ماانتخاب کردیم، وحتی وقتی درعالم ذر بودیم خودیم به اصرار خودمون امدیم ، پس صبور باش وتوکل برخداکن و پله پله برو جلو مطمئن باش خداوند همراهته عزیزم
چی بگم ولی خدا دوست داره بنده اش هرروز گریه کنه بره جلو آینه چشم خونی و ورم کرده شو ببینه و از سرنوشت خودش و قیافه و شوهر و زندگبش حالش بهم بخوره
نمی‌دونم چی بگم ولی خدا هم اون زمان که صداش میزدم با من نبود و همین الان که دیگه صداش نمی‌زنم
چه گناهی عزیز تا یک سال پیش آنقدر مهربونم ودل رحم بودم که حتی اگه کسی با من مشکلی داشت تقصیر کار اون بود من میرفتم پیش قدم میشدم
ولی الان دل سنگ تمرین آدم شدم فقط این دل رحمیم مقدار خیلی کم برای دخترم هست وگرنه با همه دل سنگم هیچ نگاه نمیکنم حتی طرف مادرمه یا پدرمه یا خاهرمه
بخشیدن رو تمرین کن . به عنوان کسی که ساده و دل رحم بود بعد دل سنگ شد باید بگم فقط روحت رو سنگین سنگین تلخ میکنه.
کسایی که اذیتت کردن هیچیشون نمیشه . تو روحت تلخ و سرد میشه.
برای خودت و روحت هم که شده همون آدم سابق باش . ولی عاقل تر
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز