سلام عزیزم
تا اینجایی که سریال هست
سرهان و خیانتش با شبنم رو میشه
شبنم از سرهان حامله میشه یه پسر به دنیا میاره اما خودش میمیره شبنم
نسلیهان با گوون ازدواج میکنن
اجه با فهمیدن کار های سرهان خودکشی میکنه و میمیره
سرهان دیوونه میشه
آخرشم سر پسرش که از شبنم هست با یامان دعوا میکنن نسلیهان سرهانو با تفنگ میزنه
اما سرهان زنده میمونه و نسلیهانو میندازه زندان
بعد دو سال شرط رضایت سرهان برا آزادی نسلیهان اینه که تمام اموال نسلیهانو بهش بدن و گوون از کار دکتر بودن کنار بکشه
همینکارو میکنن
گوون میشه راننده تاکسی
الاز و یامان و چاعلا میان پیش گوون و زندگی فقیرانه ای رو شروع میکنند
جسور با چاعلا ازدواج میکنه
جسور تو کار قاچاق مواد مخدره
چاعلا پنهانی از دید جسور معتاد میشه
نسلیهان میفهمه و خواستار طلاق جسور و چاعلا میشه
چون معتقده تقصیر جسور هست چاعلا معتاد شده...
الانم در آستانه طلاق هستن
در این بین عاصی از آلاز حامله میشه و بهش میگه
آلاز میگه من نمیتونم پدر خوبی باشم چون پسر یکی مثل سرهانم
و میگه برو بچه رو سقط کن...بعد مدتی پشیمون میشه میره به عاصی میگه اشتباه کردم من نمیتونم حق مادری رو ازت بگیرم اما عاصی از لجش میگه بچه رو سقط کردم تموم شد در حالی که نکرده...و به مدت دو سال میره جایی که هیچکس ازش باخبر نیست
الاز بعد عاصی افسرده میشه و شبو روز ناله میکنه😂
در این بین عاصی انگار میره شیرخارگاه و تو یه بوتیک به گفته خودش که بعد ها برا آلاز تعریف میکنه. شروع به کار میکنه..
یه زن باهاش دوست میشه که متاسفانه بدکاره و کاباره ای هست اما عاصی نمیدونه...
این زن به عاصی میگه بیا پیش خودم من هواتو دارم و اینا..عاصی گول میخوره میره خونه زنه...زمان زایمان که میرسه
بچه عاصی مرده به دنیا میاد...اما رئیس کاباره ای که اون زن بدکاره باهاش همکاری داره و خود او زن به دروغ میگن بچت نمرده و پیش ماست اگه میخوای بچتو ببینی باید تا فلان مبلغ که بدهی داری پیش ما کار کنی(بدهی برای اینکه اون رئیس کاباره میگه من نه ماه حاملگی تو خرجت دادم)
عاصی بیچاره هم دو سال تو کاباره کار میکنه به امید دیدن بچش...بچه ای که نمیدونه مرده...
در این بین خانواده واقعی عاصی پیدا میشن...بسیار خانواده مذهبی و نچسبی هستن...پدرش خیلی دیکتاتوره...یه خواهر به اسم طوبی داره که دانشجو پزشکی هست اما به دروغ به خونوادش میگه الاهیات میخونم چون خونوادش دید بسته ای دارن...به برادر داره اسمش آدم هست.و پسر خوبی از آب درمیاد.....و مادرش هم که هست...گویا عاصی از بچگی قولشو دادن به پسری از فامیل و این هم مشکل فراوانی برا عاصی درست میکنه...
نویسنده انگار میخواد چاعلا رو با آدم برادر عاصی زوج کنه
و طوبی رو با جسور زوج کنه
بعد مدت ها آلاز و عاصی همو میبینن تو مراسم خاکسپاری رویا(در ادامه میگم اینو)
آلاز که میفهمه بچشون مرده چون نمیخواد عاصی از دست بده یه دختر بچه به دروغ میاره میگه بچه ماست همه هم باور میکنن
اما متاسفانه این دروغ ماندگار نیست و عاصی میفهمه و فسمت بعد انگار حلقه ازدواج الازو میزاره کف دستش و رابطه رو به هم میزنه
در مورد یامان و رویا
رویا یه شب به صورت یهویی با موتوری تصادف میکنه و پسری به اسم امیر که گویا هم دانشگاهی بودن رو میزنه میکشه
مادر امیر که اسمش هانده هست و تو بیمارستان نسلیهان اینا کار میکنه میفهمه و رویا رو با برادرش یعنی پسر شبنم و سرهان میدزده
به مدت ۲ سال رویا رو تو اتاقی زندانی میکنه
و پسر شبنم رو اسمشو میزاره امیر(پسر مرده خودش)و میخواد بزرگش کنه به عنوان پسر خودش
رویا بعد دو سال فرار میکنه اما توسط هانده با تیر زده میشه و میمیره
یامان نمیدونه رویا رو دزدیدن و فکر میکنه رویا ترکش کرده....
جسد رویا رو میندازن تو یه سطل زباله...
یامان که بعد شرط سرهان برا آزادی نسلیهان فقیر نشین شده بود روی آورده به شغل قبلیش یعنی جمع آوری زباله بازیافتی...
و یهو جسد رویا رو تو زباله ها پیدا میکنه...
کلی سرزنش میکنه خودشو و میوفته دنبال انتقام از کسانی که رویا رو کشتن....
و خلاصه اینکه اینجا یامان پارتنرش عوض میشه...و پارتنرش میشه دختری به اسم درین که دختر همین هانده قاتل رویاست...یامان میفهمه این خانواده قاتل رویا هستن...پس سعی میکنه به درین که دختر هانده هست نزدیک بشه
ار طرفی هانده از درین متنفره چون پسرش امیر گویا سرطان داشته و هانده حتی درین رو برا این به دنیا آورده که به برادرش امیر مغز استخوان اهدا کنه همیشه...تا این حد پسرشو دوست داشته و برای دخترش درین تا این حد ارزشی قائل نیست چون معتقده درین از یه جایی نخواسته مغز استخوان به داداشش بده..در حالی که نمیدونه داداشش خودش از درین اینو خواسته بود چون نمیخواست دیگ زنده بمونه و اذیت کنه درین رو
خلاصه هانده از این دختر متنفره
یامان سعی میکنه بهش نزدیک شه...درین از یامان خوشش اومده ...و حتی میفهمه یامان دنبال چیه...و میگه منم باهات همکاری میکنم چون نمیتونم بپذیرم مادرم همچین آدمی باشه و باید مجازات شه...