یاده یه خاطره ی بد افتادم .
۱۲ ساله م بود .شب خونه ی یکی از اقوام دعوت بودیم ، فکر کن همه ی فامیلای پدرم بودن .
جمع زنونه و مردونه شد .
یهو عمم روسری م رو کشید و بلند گفت عه نگاه یذره مو رو سرت نمونده توهم که موهات کم پشته ، رسما کچلی .
من هیچی نگفتم ، روسریمو سرم کردم ، دوباره کارشو تکرار کرد .
باز هیچی نگفتم ، ولی خیلی دلم شکست ، اشک تو چشمام جمع شد .
کلی سال گذشته ، ولی یادم میاد باز ناراحت میشم ، من ارثی موهام کم پشته و چیزی نیست که دست خودم باشه .
میدونم از احمق بودنش بود ، ولی بازم ته دلم ناراحت میشم .
شماهم یکم رو خودت کار کن
من اصلا قصدم مسخره کردن نبود
من جلو خودش فرمشو پوشیدم
کلی هم حرف شنیدم که تو لاغری فلان
من برا همین کنکورم کلی مسخره شدم
منم رنگ پوستم سبزه است هنوز که هنوزه تو جمع بم تیکه میندازن
ولی من دیگه برام مهم نیست چون سر شدم دیگه
من خودم از مسخره کردن به شدت بدم میاد
فقط این موضوع برام جالب بود
از نظر من دختر عمومم چاقه ولی از نظر مامانش خیلی هم خوبه
از نظر مامانش و مامان من اشکال از منه نه از دختر عمومم
از نظر منم مهم نیست که استارتر در مورد پست شما چه نظری دارن، چون اگه این جوری بود که من نظر نمیدادم، میگفتم به خودش ربط داره
رفتارتون درست نبود خواستم متوجه اشتباهتون بشید
مگه استارتر نظر شما رو در مورد رفتارش خواسته بود؟!
تبادل نظر آزاده عزیزم❤
