شما بودین خجالت نمی‌کشیدین

شوهرم بعد کارش همیشه می‌ره خونه ی پدر و مادرش شب میاد موقع خواب ، قبلاً خالم بهم گفته بود لباس درست و حسابی تن بچه ات بده جلوی مردم ، مثلا لباس مناسب برای مهمونی ، دیشب خونه ی پدر و مادر جاریم دعوت بودیم و کلا لباس مجلسی بچه ام یه دست بود که اونو سه دفعه تنش دیده بودن گفتم زشته امشب هم با همین لباس ببرمش با خودشون فکر میکنن همین یه لباس رو داره ، به شوهرم گفتم یا امشب لباس میگیری یا من نمیام چون خونه ی پدرش بود و کم کم داشت شب میشد ( شوهرم پول داره فقط زورش میاد بره خرید کنه به منم اجازه نمیده که برم خودش هم نمیره برادرش یا مادرش رو می‌فرسته ) یه لباس آورد با سایز خیلی بزرگ ، منم تنش ندادم انگار واسه عروسی بود لباس تور مناسب مهمونی نبود ، همونجا مادر شوهرم جلوی جلوی جاریم اینا گفت چرا لباسی رو که واسه امشب گرفتی تنش نکردی ؟ منم گفتم آخه بزرگ بود ولی از خجالت آب شدم آخه این قضیه ای به نظرم خیلی خصوصی بود شوهرم آبرومو برده واقعا چرا باید یه لباس گرفتن رو همه خبر دار بشن مخصوصا جاری که خیلی رودربایستی دارم باهاش و قرار بود بریم خونه ی اونا ، دارن کم میارم از دست شوهرم میترسم همه ی جزئیات زندگیم رو با خانواده اش در میون بذاره 😭