یه چالش گرفتن به مادرشوهره گفتن زنگ بزن عروست بگو حالم خوب نیست میخوام چند روز بیام اونجا عروسه گفت قدمتون رو چشم و فلان
بعد پسره هم روبه دوربین بود عروسه زنگ زد پسره گفت مادرت میگه میخوام بیام مگه اینجا خانه سالمندانه و فلان
مادره گریش گرفت با گریه میگفت تو مثل دخترم بودی و مگه تا حالا برات زحمتی داشتم
پسره هم گفت وسایلات جمع برو خونه بابات
یعنی این وسط رفتار عروس و این چالش مسخره و واقعا اینطوریه تو واقعیت؟
اخه دور برم 180 درجه متفاوته