ما شهر دیگه دور از خانواده هامون زندگی میکنیم اینسری که رفتیم مرخصی، من فقط دو سه بار رفتم چندساعت خونشون، شب هم اصلا نموندم، دوسه بار هم همسرم تنها رفت واومد البته یه شب هم تنها موند
ولی اعصابم خیلی ارومه، از خودم خیلی راضی هستم، چون بیشتر پیش خانواده خودم بودم نه پیش کسایی که دوستم ندارن، پشت سرم حرف میزنن، دروغ میگن و.....
دوست داشتم با شماها درمیون بزارم
آفرین
منطقی هست
حتی اگر دوستت هم داشتن منطقی بود که وقتی میای پیش خانواده خودت باشی برای رفع دلتنگی
همین که خودت حس خوب داری خدا رو شکر
ما معمولا نصف یا ۴۰ درصد زمانمون خونه اونا بودیم که ناراحت نشن ولی واقعا رفتار خوبی نداشتن و همه خانواده پشت سرمون حرف میزدن که اینجا کم اومدن، منم بعدچندسال گفتم پس وقتی نمیفهمن کمتر میریم حداقل حرفی که میزنن راست باشه
کار خوبی کردی
منم شهر دور بودم. ولی خانواده هامون هم هر کدام یه استان دیگه بودن. من و شوهرم نمیتونستیم بریم خونه هاشون. چون مادرشوهرم میگفت هر کسی بره خونه مادر خودش!!!
