با یکی بودم شرایط ازدواج نداشت
بهش گفتم صبر کن با هم درستش میکنیم ۲.۳ سال حرف ازدواج نزن بزار باهم کار کنیم شرایط اوکی کنیم
گوش نکرد رف زن گرفت بعد زنگزد گف خیلی دوست دارم ولی شرمنده
دیروز با زنش تومحلمون بودن واس خرید جشن عقدشون 💔
اصلا پسره اینجایی نیسا از قصد اومده محله ما
چقدر آدما کثیفن چقدر بی وجدان
ی لحظه ک دیدمش چشام سیاهی رف سریع خودمو رسوندم خونه
همچین آدمی غیر ممکنه خشبخت شه مطمئنم جواب کارایی ک داره با من میکنه رو پس میده