من کلا با مردی در باره ازدواج صحبت نکردم جز یه مورد
اونم اجبار و ترس از آبرو بود بیشتر با اینکه مورد خوبی محسوب میشد ولی وقتی حدود یکساعت حرف زدم مدام به گوشی به ساعت اتاقم نگاه میکردم حتی نتونستم سرمو بالا بیارم ببینمش از قیافش خوشم نمیومد بقیه گفتن قیافه خوبی داره ولی نظر من اصلا نبود
سر مسئله درس و کارم اون منتفی کرد خواستگاری رو و من واقعا غرورم نابود شد جلوی خانوادم همش توهم میزنم شاید قیافه خوبی نداشتم یا رفتارم درست نبود
خودشم وضعیت مالی خوبی داشت و از نظر تحصیلی هم بالا بود و کلا سطح کلاس اجتماعیمون بهم میخورد با این حال خانواده ما خیلی اسم و رسم بیشتر دارن و بدبختانه مدام میبینمش
الان جوری شده دیگه متنفرم از صحبت کردن درباره ازدواج