پسرم دوسالشه دومی تو راهه و دختره
خانوما خیلی استرس دارم برای بعد زایمان
خیلی سخته؟فقط کسی نگه چرا باردار شدی و فلان ..وقتی من ناشکری نمیکنم شما جای من ناراحت نباش
فقط میخوام بدونم بعد زایمان خیلی سخته؟اینکه یه شیر خوار باشه و یه فسقلی شیطون
حسادتشون و زمان خوابشون و...
توکل به خدا کن.خودش کمکت میکنه. و منی که کفشهام ساییده شد تو راه مطب دکتر زنان سالهااا
من بچم سه سالش بود اون یکی باردارشدم ینی ۳/۹ماه دنیااومد
من پسر بزرگم وقتی ۳سالش بود حرف گوش کن تر بود تا چهارسالگی الان حسادت نداره خیییلیم دوسش داره چون خیلی اماده ش کردم و بچه کوچیک دوست داشت و فیلم و قصه و عکس نی نی نشون میدادم که مشتاق خواهر شد.
فقط اللن لجبازیای چهارسالگیش با دندون دراوردن دخترم یکی شده
باخودم میگفتم اگه پسر بزرگم فاصلشون کمتر بود ینی همون سه سال شاید چالش کمتری داشته بودم.
البته اگه شوهرت کارای پسرتو متقبل بشه خیلی خوبه
حسادتشون رو شما میتونی کنترل کنی
مثلا وقتی گریه میکنه ب پسرت بگو اجی میگه باید داداش بیاد کنارم
گهواره نی نی یه طرفت باشه برا خواب پسرتم اونطرفت
من دخترم سه ساله بود که بچه دومم دنیا اومد رفتم خونه بابام اینا تا دوماه اونجا با بچه ها بازی میکرد خیلی روی ما تمرکز نداشت و براش عادی شد
البته خودمم همش قربون صدقه بزرگه میرفتم که فکر نکنه فراموشش کردم و جلوش برای بچه دوم ذوق نمیکردم زیاد
من پسراولم 9ماهش بود به لطف خدا دوباره باردارشدم بدنیااومدپسردومم پسربزرگم ۱۸ماهه شد خییییییلییییی نسبت به داداشش حسودی میکرد یک لحظه هم نمیتونستم رهاش کنم همش باید حواست به بزرگه باشه یموقع کینه ای نشه الان خداروشکر باهم خوبن همبازی هستن ولی خب سختی زیاد داره باید روحیه تو قوی کنی زود خسته نشی
عزیزم پسرت لجباز نبود؟
مثلا با خودم میگم اگه دخترم گریه کرد پسرمم لجبازی کرد و گریه
اونوقت دوتاشونو با هم چجوری اروم کنم
استراحتی برای خودتون داشتین ؟مثلا نیم ساعت در روز؟
واقعیتش اینجا منو خیلی ترسوندن میگن خیلی خیلی سخته
