حس عجیبیه خیلی دوست داشت بره و بالاخره رفت کانادا
دوستیمون ۹ ساله بود
کنارهم خود واقعی مون بودیم
از جزییات زندگی هم خبر داشتیم
چه شبایی که تا صبح چت میکردیم و ویس میدادیم
از شدت خنده جلوی دهنمو میگرفتم که بقیه بیدار نشن
چه شبایی که درد و دل میکردیم و با همدیگه گریه میکردیم
چقدر از بلوار سر کوچه خاطره مشترک باهاش دارم
یه تیکه از قلبم رفت♥️