یکیش ۱۲ سال اختلاف سنیه
من متولد ۸۴ اون ۷۲
دوم حس میکنم به خانوادش وابستست چون گفت اشکالی نداره هر روز به خانوادم سر بزنم وقتی دارم از سرکار برمیگردم؟؟؟
شغلش کارمندیه ساعت ۴ ظهر برمیگرده
سوم گفت چقدر هریر میکنی گفتم هرچی نیاز داشته باشم میخرم خرید اضافه ندارم گفت پس خرجت زیاده!!!
گفتم منقرار نیست وایسته کسی باشم خودم کار میکنمگفتاگه من نزارم چی؟ بهش گفتم یعنی چی میگه هرکاری مورد تاییدم نیس!😵💫
یبارم گفته بودچون تک فرزندی بیشتر مصمم هستمباتو ازدواج کنم😐
و اخری اینکه مثلا ما میخواستیم اشنا شیم ولی این از پریروز شب پیام نداده حس بدی میگیرم انگار فک کرده همیشه در دسترسم😐
پدرم کلا به خاطر سن مخالفه
ولی مامانم میگه اینا بهونست
البته تصمیمنهایی باخودمه
و الان با چه بهونه ای بعد چتد بارخواستگاریرد کنم؟