پسر عموم خیلی خوش قیافه و خوش هیکل بود
یه دختر از اقوام خیلی دور عاشقش شد
با هم ازدواج کردن
بعد از دو سه سال وقتی یه دختر کوچولو داشتن ، پسر عموم تصادف کرد و از دنیا رفت.
بعد از چند وقت اون زنه دوست داشت لااقل با برادرشوهرش ازدواج کنه ، اما برادرشوهره قبول نمیکرد
بعد از مدتی با یه پسر که قبلا خیلی عاشق همین دختر بود ، ازدواج کرد
یک روز که خونه نبوده و بعدش برمیگرده خونه یه وسیله ای رو برداره، دید شوهرش با یک دختر توی خونه خلوت کردن 😱
دیگه طلاق گرفت این خانم بیچاره
اصلا شانس از ازدواج نداشت