بچه ندارم علت اصلی جدایی هم خیانت بود که بارها بخشیدم و فرصت دادم ولی آخر فهمیدم یکی رو صیغه کرده بعد اونم باز به غلط کردن افتاد بخشیدم ولی دیدم دست برنداشته جدا از خیانت خیلی اخلاقای بد دیگه هم داشت خیلی به خانوادم بی احترامی کرد و پل های پشت سرش رو خراب کرد الان هیچکس از خانواده و فامیلم چشم دیدنشو نداره همش میگن خداروشکر که نمیبینمیش از بس پر توقع بود از عمه و خاله و هرکی فکر کنید ایراد میگرفت و باهاشون ناراحتی میکرد درست و حسابی هم کار نمیکرد اینقدر که درگیر هرز چرخیدن هاش بود وضعیت مالی خانواده هامون خوب بود ساپورتمون میکردن الانم اصلا نیاز مالی ندارم اونم از دار دنیا یه ماشین داره که به نام خودش نیست و یه ملک کوچیک که اونم باباش بهش داده رای طلاقم هم اومده و مهریه گرفتنم تاثیری رو طلاقم نداره
از یه طرف دلم میسوزه همون ملک رو هم ازش بگیرم و بیشتر سرکوفت بخوره از خانوادش از یه طرف هم کینه دارم ازش وسوسه میشم اذیتش کنم چیکار کنم؟