اصلا حال روحیم خوب نیست . صحنه ها هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشن . درونم پر از کینه عقده . هیچ وقت نذاشتم پسری وارد قلبم بشه چون میترسیدم خوردم کنه ولی بابام این کار کرد همیشه بخاطر بابام مورد تمسخر دیگران قرار گرفتم بابام متادون مصرف میکرد شربتشو مامان خواهر برادرمو ازار میداد فحش میداد به من مامان خواهرم رفتاراش تو خونه عادی نبود مثل مریض ها بود بار ها همه اصرار میکردن به مادرم که ازش جدا شو اما مامانم یتیم بود نمیتونست . همه بهش میگفتن ت داری با شوهرت بچه هاتو نابود میکنی. خواهرم ۱۴ سالشه مشکل مغزی پیدا کرده ناراحتی قلبی گرفتش از وقتی شروع شد که با چشاش دید بابام دست پا های مادرم بست با شلاق میزدش داداشم اون از خونه فراریه از خواهرم کوچیک تره
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
صدومین کاربری منه🧚♂️ 🧚♂️ یک دختر غمگین که نیاز به خواب ا بدی🖤 🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️🧚♂️ 🧚♂️ زندگی بدجور عذابم میده..🚶♀️🚶♀️🚶♀️🎧🚬⚰
از بچگی بابام حتی کوچک ترین محبتی بهم نکرد . فقط دنبال شوهر دادن من خواهرم بود تو سن کم . با ادم های مثل خودش دزد و موادی و لات لوت . وقتی رفتم کلاس دهم از طرف موسسه حرف آخر بهم کتاب تست دادن ولی بابام همه رو اتیش زد گفت نباید درس بخونی
ولی به اجبار گذاشت برم مدرسه من سه سال دبیرستانم با گریه گذشت هیچی نمیفهمیدم سرکلاس فکرم درگیر بود ناراحت همه دخترا مسخرم میکردن میگفتن دیونه کس خل مریض چون رفتارام مثل ادم های ترسو بود معلم ها هم باهام صحبت میکردن ولی اصلا به نصیحت هاشون گوش نمیدادم