مادرشوهر نفهم

بچه ها تورو خدا بگین من الان ازاین بعد باید چه رفتاری داشته باشم من باردارم یک ماه و خوردی و بارداریم هم پرخطره با هزارتا قرص و امپول باردار شدم امروز رفتم خونه مادرشوهرم منو گذاشته پای گاز که غذا بپز خودشم هیچ کاری نداشت اگر کار داشت خب حرفی نبود واسه خودش چایی و میوه برد نشست جلو تلوزیون اینقدر دل درد و کمر دارم که نگو شدید ترهم شده الان نشسته بودیم یهو عمه شوهرم اومد من سلام کردم متوجه نشد دوباره سلام کردم گفت ببخشید شلوغه اینجا نفهمیدم منم گفتم خواهش میکنم متوجه شدم یه بار سلام دادم نشنیدید گفتم متوجه نشدید شما ببخشید ازاون مادر شوهرم میگه صدا این از ته چاه درمیاد و تیکه انداخت بهم دکترم گفته باماسک برو اگر جایی میری به زور ماسک منو کشیده پایین که ببینم ژلی چیزی نزده باشی به شوهرم گفتم پاشو بریم گفت چیشده منم تعریف کردم میگه حالا مگع چیشده و طرف مادرشو گرفت منم گفتم غلط میکنه اینجوری بامن حرف میزنه خسته شدم دیگه ازدستش اقا بامن قهرمیکنه که چرا به مادرم اینجور میگی