دفعه بعد رفتی دکتر بهش بگو شوهرتو صدا کنه باهاش حرف بزنه
کسی جرات نداره اینطور با من رفتار کنه مگه همچین مادرشوهرایی هست
سعی کن یه جای اینکه مشکلاتتو به شوهرت بگی خودت حل کنی چون از شوهر آبی گرم نمیشه...مثلا وقتی میگه غذا بپز بگو من باردارم و شرایط آشپزی ندارم و قبول نکن... اون نمیتونه زورت کنه اگه نخای
وقتی ام چیزی میگه جواب نده و با سیاست رفتار کن
وقتی ببینه حرفاش برات مهم نیست کم میکنه نیش و کنایه شو
البته که در شرایط خاص جوابش رو بده ولی جوری که انگار با پنبه سر ببری
وقتی ماسکتو می‌کشید پایین میگفتی اگر ژل بزنم دلیلی نداره بخوام قایمش کنم چون دوست داشتم زدم
خلاصه که مشکلاتت رو خودت باید محکم باشی و حل کنی
خونشون نرو به شوهرتم بگو اگه دوست نداری تو هم خونه ما نیا تا این ۹ ماه تموم شه....
بعدم اگه مادر شوهرت زنگ زد گفت بیا خونمون بگو بارداریم پرخطره نمیتونم زیاد بیام باید مراقب بچم باشم
دو بار بگی دیگه نمیگه
شوهرم گفت قرصاتو بخور هیچیت نیست زنگ بزن دکترت یه سر سوزنم نگران نشد گفت توامروز سرپا نموندی گفتم وقتی تو بودی اره نموندم اما قبل اومدنت دوساعت تو اشپزخونه بودم کار براش پیش اومد رفت و اومد همون تایم منو گذاشت تو اشپزخونه گفتم گفته اعصاب خرابی هم نباید داشته باشی ولی من داشتم خب گفت هیچیت نیست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز