چطوری مشتی؟
خوبی؟ اون بالا همه چی رو به راه و آرومه؟
اون بالا نشستی و نگا میکنی ی ذره حساب عدالت و انصاف و شرایط زندگی ادما از دستت در نرفته؟
میدونی دارم کجا برات مینویسم؟
جایی ک ی عده فگ میکنن دارم کفر میگم
جایی ک ی عده حرفامو میفهمن
جایی ک ی عده اصلا قبولت ندارن
حرمت ماه صفرت گفتیم چشممون کور دندمون نرم واجب واسمون
اما ناراحت نشیا نحسه نحسسس
خدایا دارم جلو بنده هات باهات حرف میزنم ک شاید شاید شاید ی کاری کردی
شاید دیگ خودتم فک کردی راست میگم و خسته شدی ازین بازی ک راه انداختی
ازین ک هروز هزاران بچه میمیرن
ازین بی عدالتی
ازین خستگی و مریضی و درد و هزاران زخم دیگ
شاید خودتم خسته شدی بگی بذار حالا نوبت اینا باشه
خدایا زندگی منو تا تونستی جرررر واجررررر کردی
تا تونستی منو تو هاون و تو دستگاه کمباین ماشین انداختی
چرا دروغ من دیگ آهوی امام رضا نیستم
من دیگ خسته شدم از بندت بودن از زائر امام رضا بودن
از دختر امام رضا بودن
چرا دروغ من دیگ همین یکیو نمیتونم تو مخم کنم ک با تموم کثافط بودن زندگیم با تموم بدبیاریا و نحس بودنش ی حرم حالمو خوب میکرد اما اونم ازم دریغ شد اما مهم نیست
خدایا این شما و این تموم بنده های از ما بهترون:)
خوب مراقبشون باش
من تا جایی ک توان داشتم مراقب زبونم بودم مراقب قلبشون بودم تا جایی ک تونستم اگر کسی دوست داشت بهت ایمان بیاره رو تورو با قشنگترین توصیفا پیشش معرفی کردم
مراقبشون باش حداقل نذار من دروغگو بشم این وسط:)