خواهرم تو عقد باردار شده بوده و ب هیچکس نگفتن و زنوشوهر تصمیم گرفتن سقطش کنن و کردن
خواهرام تا چندین سال باردار نمیشد جوری ک هروز التماس خدا میکرد بهش بچه بده با کلی دارو و فلان باردار شد ولی قلب بچس ایست کرد و بازم مجبور شد سقط کنه و بعد اون بازم دوسال باردار نمیشد بازم گریه و زاری تا خدا بهش گل دخترشو داد
ب نظرم خدا قهرش میاد وقتی ناشکری کنی و نعمتی ک بهت داده رو قدر ندونی