من از شهر دیگ اومدم دو روز اینجا
دیشب مهمونی بود
صبح کل خونه رو جارو کشیدم
خونش بزرگه
و مرتب کردم.
شب گف پاشو یکم بادمجون خوزد کن برا املت
کردم.
اومدم از حرص نشستم
بعد جاریم اومد یکی دو بار گف غیر مستقیم پاشواملت بپز
منم ب جاری گفتم بی زحمت املت با تو
بعد هی میگف جاری،عب نداره تو املت بذا
منم ظرفارررررو میشورمممم
خیلی کفری شدم
ینی مهمون ی املت نمیتونی جلوش بذاری.
جالب اینه ک خونه بخاطر مهمونی جاریم بهم خورده بودا
.
اخر سر ظرفارو ما شستیم.
عروس انگار کلفته.
منم باردارم اما کسی نمیدونه
پ ن
منظور همون گوجه س
ما بهش میگیم بادمجون🫡
چقد املت میپزن واسه مهمون !
اشکال نداره عزیزم همیشگی که نیست
کمتر رفت و امد کن
شما ها هم کار میکنید
یا فقط ما گیر کردیم
از اول نباید انجام میدادی
نهایتا ظرف شستن
خونه جارو کردنت چیه!
ببین عزیزم خودتم عروسی ببین چقد اینکارا برات سخته و حرص دراره بعد از عروس تون توقع دارین بیاد فرش بشوره؟! چون کمک تون نمیده دیگه شده بد؟!
اگه ارتباط تون کمه اول ببین خودتون رفتارتون چجوریه
من خواهرشوهرام اصلا گرم نمیگیرن سال به سالم زنگم نمیزنن پیامم نمیدن هیچی وقتی م دور هم جمع میشیم فقط با خودشون میگن می‌خندن بیشتر خب مثلا من چجوری ارتباط مو بیشتر کنم؟! فقط سالی 1 بار مارو دعوت میکنن که الان 2 ساله یه اتفاقی افتاده ما نتونستیم بریم
ولی از اونور من با زنداداشم خیلی گرم گرفتم پیام و اینا خیلی بهم میدیم برا داداشمم خیلی ارزش قائلم جلوش خب معلومه خوشش میاد دوس داره دیگه معلومه میتونیم باهم گرم بگیریم تازه با وجود اینکه 7 سال اختلاف سنی داریم ولی بازم خداروشکر خیلی خوبیم شما الان بعنوان خواهرشوهر باید بتونی مدیریت کنی ببین کجا رو اشتباه کردی اگه کلا خودش اینجوریه اونوقت اینجور بگو
هرطور رفتار کنی اونا هم همونطوری یادمیگیرن
اگه همه باهم بلندشدن کار کردن توم کنارشون کار کن اگه نه لزومی نداره خیلی کار کنی بعدم حواست باشه شاید جاریت حالش خوب نبوده منم خودم همینطوریم اصلا نشون نمیدم حالم بده ولی خب میشینم یجا کار نمیکنم دیگه اصلا چه قوم شوهرم باشه چه قوم خودم
منم گرم مبگرفتم
کمتر از گل اگر گفتیم بهش...
اما با رفتاراش و حرف زدناش یکار کرده از چشممون افتاده
میفهمی ادم نرمالی نیس
حتی با شوهرش هر روز دعوا داره
حرمتارو از بین برده
و من الان انقد ازش بدم اومده حتی صورتشم نگا نمیکنم.
قصدشم این بود با ما قطع ارتباط کنه
ک داره موفق میشه.
به درک
منم سبک نیستم پی ادمی و بگیرم ک اداب معاشرت بلد نیس.
راستی من خودم به فرشا دست نزدم
مادرمم فقط پیش بابام در حد اب گرفتن کمک میکرد
بنظرت ما صداش کردیم بیاد فرش بشوره!
مادرم انتظار داشت بعد دو روز اینم بیاد ی ساعت حداقل در حد یه ناهار یا اصن ی کاری کنه
اینم دلش خوش باشه عروس دارم.
کاربرای اینجا میتوپن.
بابا اینجا ایرانه
ما هم ادمیم .من خودم ب شخصع غیرتم قبول نمیکنه مث گاو برم فقط بخورم برگردم.
این ماجراس.
بعضیا قبولش ندارن ،بی حرمتی رو زرنگی میدونن
در حالیکه این رفتارا نهایتش میشه ک من دیگ به سگ محل میدم به این زن نمیدم.
اگرم بمیره یه لیوان اب دستش نمیدم.
گردش روزگاره و ی روزی موقعی ک بچش بدنیا اومد اونم محتاج مادرم میشه ک نگه داره ،تا بره سر کار.
ک مادرم قسم خورد همونطور ک اون هیچ وقت ب دادم نرسید
منم ب دادش نمیرسم
باورت میشه ی بار دوست داداشم با خانومش مهمون اینا بود ،مهمونو شب از خونش بیرون کرده بود!
میگم آنرماله
مریضه
داداشمم از اول سرد بود با ما.و این روزا یا سر کاره یا مهمون طایفه این خانومه.
طوری شده حسرت دیدنشو داریم.
زنش یجوری مخشو کار گرفته فقط سلام میده و میره.
من اونروز خیلی ناراحت شدم
برای مادرم
اما تصمیم گرفتم هم عروس و هم داداشمو بیخیال شم
مامانم فک کنه پسر نداره
منم فک کنم داداش ندارم.
اما ب خدا میسپارم همین اتفاقارو عروسمون با خانواده خودش تجربه کنه ب حق ابلفضل
ای بابا
چی بگم
من آخه خودمم درگیرم یکم با این رفتارا
من الان هم عروسم هم خواهرشوهر
شوهرم خییییییلی دوس داره حساااابی با خواهراش و جاریم گرم بگیرم هر روز زنگ بزنم دعوت کنم فلان کنم منم دوس دارم ها ولی خب وقتی اونا گرم نمیگیرن من چیکارکنم بخدا 1 سال تمام من مناسبت‌ها وقت و بی وقت پیام میدادم احوالپرسی میکردم انقد سرررررررررد جواب میدادن که خدا میدونه همین یکی از خواهرشوهرام آخرین پیامی که بعد مدتها بهم داده برداشته گفته تو این گروه عضو شو به فلانیم بگو عضو شه همین الان سریع زود
نه سلامی کرده نه علیکی نه احوالپرسی......
من رفتم سره خونم هیچکدومشون منو پاگشا نکردن من چجور گرم بگیرم باهاشون.....
گفتم حواست باشه انتظار اینطوری نداشته باشی اگه کلا نرمال نیست ولش کن اینا باید سرشون به سنگ بخوره تا بفهمن
