2777
2789
مرسی کیمیا هم بد نیستم شرحش رو گفتم دیگه......واسه امیر اعصاب نمونده هههههه اخه امیر دیر میخوابه دیشب 2 اومد خوابید 2 و ربع کیمیا بیدار شد تا 4 و نیم نق نق کرد صبح هم 7 بیداریم دیگه ....هیچی دیگه از وقتی که میاد کیمیا داره غر غر میکنه و بهانه گیریییییییییییییییییییییییییی ....نمدونم چرا اینوطوری شده!!!
چرا سمیه دیده بودم اونا رو ....این سری هم خییلی شیک بودند......چه بد فایل نمیده ....
امیدوارم صوفی....واسش دعا کنید روزه دارها....

کیمیا جون اگه کسی چیزی گفته به خاطر اتفاقات اخیر بوده....منظوری نبوده...

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



مرسی سمانه ....... اونجوری که میخواستم نشد....... اما بدک هم نشد ......آره هر کدوم یه ادایی دارن

من واقعا به فکرش هستم و واسش هم دعا میکنم .........
ایشالا زودی با خبرای خوب بیاد
زندگی پرشی دارد اندازه عشق ..... زندگی چیزی نیست که لب تاقچه عادت از یاد من و تو برود
اون شب امیر علی یه دفعه وسط بازی با وسایل کیمیا بغض کرد رفت سمت در.....اینقدر مظلوم شده بود ...بمیرم هر چی هم من و امیر باهاش بازی کردیم و خندوندیمش فایده نداشت!!!گفتم یه کم با اسایش افطار کنیدا...همکاری نکرد....
سلامی دوباره

منظوره کیمیا به منه...پرسیده بود قرار کجاست و چه ساعتی؟
منم گفتم بدون شناخت ...از راه نرسیده...قرار میخواد..نمیشه همه چیز رو بگیم که....

این همه وقت اون بنده خدا رو می شناختیم ندیدید باهامون چکار کرد ...حالا ....
نمی دونم والا...آدم تو این تاپیک حرف نزنه بهتره
هر وقت سوالی از خود آدم بپرسند آدم باید جواب بده.....
دخمل طلای من الان در آغوشمه
مریناز اینایی که گفتی به من بودی!!!لطف داری دوستم ...منم تو و نیکا رو خیلییییی دوست ندارم نه الان از همون موقع که تو دلت بود و من خواننده خاموشتون بودم

سمانه جون این جمله ایی که واسه مریناز نوشتی رو بخون...بالاخره خیلی دوسش داری یا نداری؟
دخمل طلای من الان در آغوشمه
آره سمانه ....... همسری اومد تعجب کردم .....که مونده ..... خیلی باحالن یهو همه چی یادشون میره یهو یادشون میاد

راجع به مهد هم که گفتی به نظر منم بذار بفهمه داری میری ...... اینجوری بهتره ..... من بیدار باشه همیشه باهاش خداحافظی میکنم ....... و طبیعیه که همیشه هم خندون نیست گاهی گریه زاری هم میکنه ...

اتفاقا سپید جون به نظرم تو چیز بدی نگفتی که کسی بخواد به دل بگیره ............
زندگی پرشی دارد اندازه عشق ..... زندگی چیزی نیست که لب تاقچه عادت از یاد من و تو برود
متاسفانه مثل اینکه من بد زمانی تایپیک شمارو دیدم ولی در هر صورت اول راه بهتر بود طوری دیگه برخورد می کردید
بگذریم من کیمیا هستم 39 ساله دارای 2 فرزند پسر بزرگم 3/5 ساله مهد کودک می ره و اسمش آرین هست می تونید تو وبلاگم برید ببینید و پسر دومی آروین 2/5 ساله ناز سفید .
خیلی وقت بود دنبال مامانای اردیبهشت 90 بودم خوشحالم که با هاتون آشنا شدم من خیلی سرم شلوغ ولی سعی می کنم بهتون سر بزنم و از نظرات خوبتون استفاده کنم.
سلام خوبید

دوستان یه مثلی هست که می گه از ان نترس که هایو هوی دارد از ان بترس که سر به تو داره من فقط سر وصدام زیاده وگرنه کاری از پیش نمی برم

سمانه جون اتفاقا دوست نداشته باش کیمیا مثل من باشه از این زنای تربیتش کن که زیرک وبا سیایت باشن با پنبه سر ببره نه مثل من با قلدری نتونه کاری از پیش ببره

البته من همسرم اخلاقش این طوری هست که اگر من کوتاه بیام کار خودش می کنه شده مواقعی که من ناراحت بودم ولی باهش برخورد جدی نکردم بعد کارش رو کرده بعد من گفتم چرا گفته ؟ گفته دیدم تو چیزی نگفتی گفتم راضی هستی منم یاد گرفتم جاهای جلوش وایستم

حالا هر مردی قلق خودش رو داره یکی اگر زنش جلوش وایسته لج می کنه بد تر می کنه

یکی هم با زبون خوش رام میشه یه نسخه نمی شه پیچید واسه همه

کیما جان من منظورم دقیقا چیزهای بود که سمانه گفت اگگر ما بخوایم واسه هر تازه واره تاپیکون رو پاک کنیم یه جا دیگه بریم که نمی شه ولی من خودم به شخصه اگر جای تازه وارد بشم وببینم او جا دارن قرار می زارن پیشنهاد نمی دم برم باهاشونمی زارم چند ماه باهاشون بیشتر اشنا بشم بعد می رم باهاشون بیرون
تقویم های شیک وفانتزی همراه با اشانتیون
http://journalkodak.blogfa.com/ وبلاگم

http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=691490&PostID=27061178#27061178
تایپکم
کیمیا جون من اگه حرفی زدم که ناراحت شدی عذر میخوام...ما هم از آشنایی با شما خوشحالیم...سعی کن اگه می تونی بیشتر بیای اینجا...تا بیشتر باهات آشنا بشیم....در ضمن وبلاگت ارور میده

ممنون ارغوان جون...ولی من فکر نمی کردم که ناراحت بشه...گفتم بیشتر از خودش بگه
دخمل طلای من الان در آغوشمه
صوفی واسه من هم رمز فرستادی ؟


سرور جون من که شماره ام رو اصلا بهت ندادم من از تو جلو ترم هههههههههههههههههه


سمانه مطنئن باش این بد قلقی کیمیا بهخاطر مهده خوب اولش کامل متوجه نبودکه اونجاا زت جدا میشه ولی حالا فهمیده همش می چسبه بهت فکر می کنه می زاریش ومیری حتما حتما باهاش خداحافظی کن بهش بگو بر می گردی اگر هم گریه کرد بازهم حرفت رو تکرار کن راه درست همینه

بهار اگر می خوای شب راحت بخوابی باید طاها رو صبح زود بیدار کنی به پرستارش بگو صبح بعد از رفتن شما بیدارش کنه هر طوریکه هست چند روز بیدار شه خواب شبش درست میشه بعد هم بهش شیر نده اب بده ومقاومت کن هر چقدر هم گریه کرد پشنش رو ملایم بمال براش لا لای بخون من با این کار ها ی که کردم الان مهدی گوش شیطون کر تا صبح یه کله می خوابه اگر هم بیدار شه اب می خوره پشتش رو تو همون تختش می مالم می خوابه

سپید جون خوبی چشم علی جون خوب شد ؟

منم میخواستم سوتی سمانه رو بگیرم ولی وقت نکردم هههههههههههههههه

تقویم های شیک وفانتزی همراه با اشانتیون
http://journalkodak.blogfa.com/ وبلاگم

http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=691490&PostID=27061178#27061178
تایپکم
من شماه خیلی ها رو ندارم
هدی
ارغوان
فرناز
شاپرک
گلی
برام شماره هاتون رو میل کنید

سمانه جان از ساعت 11 تا هر وقت که خواستید روی چشم ما جا دارید چای سبز هم برای سلامتی و لاغریتون خوبه بسه دیگه چه خبره دیگه ؟
شوخی کردم براتون فکرای خوب دارم اصلا هم نگران من نباشید 50 % من شیرازیه به خودم سخت نمیگیرم
ولی خدایی عاشق همه تون هستم خیلی مهربونید که زحمت میکشید میایید خونه ما
خدایا سپاسگزارم .
Lilypie Pregnancy tickers
سلام مجدد

صوفی جووووووووونم محشره عکسهای رادی رادان ...وااااااااااای که چه خوردنی تره توی این عکسهااااااااااااا
براش اسفند دود کن ... ارزش اینهمه صبر و استقامت رو داشت دوستم

میدونید بحث خواب نیست ... جون طاها هزار ماشالا خیلی خوش خوابه .. عین باباش ... اصلاً خواب رو دوست داره، از نوزادی همینجور بود... شیرازیه دیگه بچم
فکر کنم برای دندوناشه .. باور میکنید حسابش از دستم دیگه در رفته، کدوم دراه در میاد، چون نمیذاره نگاه کنم
دستم رو هم دندون میگیره بخوام چک کنم ... خلاصه دربست دهنم ... شده واقعاً ... قیافه من دیدنی هست
تازه 12 بیدار میشه، ساعت 4 هم توی بغلم غش میکنه از خواب .. دیروز هم تا دم افطار پارک بودیم و خسته شده بود و بعدش هم حمام .. خلاصه کشته خواب بود اما با چشمان بسته توی خواب نق نق و غلت زدن .. فقط و فقط می می میخوااااااااااااااد .. نمیدونم یک هفته هست اینجوریه

راستش شاپرک شما درست میگی اما واقعاً همینجوریش مرگ خواب هستم سر کار اگر یه کله اینجوری کنه ، یک الی دو ساعت هم نخوابم که سر کار دیگه بیرونم میکنم
باید این چهارشنبه و 5شنبه که فرداش تعطیلم، امتحان کنم ... یعنی کردم ها اما حتی آب رو نمیخوره و بدتر میکنه نق زدن و گریه اش رو ... خدااااااااااایااااااااااااااا

بجه ها سایت برای شما هم اینجوریه .. اذیت میکنه .. چند بار باید رفرش کنم و برم و بیام تا یک پست بذارم ...

ما عکس میخوایم ارغوان بانو ... زووووووودی اسکن کن ...
بجه ها به خدا مهم نیست کجا میبرید آتلیه، قبول دارم سالی یکبار رو باید جای بسیار خوب برد اما زود زود از نی نی ها عکس بگیرید، بعداً پشیمون میشید هاااااااااااا

فهیمه جونم ، حدیث ناز رو ببر آتلیه ... البته میدونم سخته خیلی بهت وابسته هست اما یه کاریش بکن .. بگو بیان خونه
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792