2777
2789
گفتم شاید این به درد کسی بخوره:
مال تایپک تورهای اخرین لحظه است....هوایی

تور قشم

سه شنبه به جمعه ( 3 شب و 4 روز)

هتل آپارتمان 3 ستاره ایرسا

با ترانسفر و گشت و صبحانه

270 تومن

دوشنبه به جمعه ( 4 شب و 5 روز)

279 تومن

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



سلام

وای فدای این مبین بشم ...ورژن جدیدش خیلی باحالههههههههههه

هدی جونی خوبی؟ چه خبرا؟ دیگه دستور غذای ساده نزاشتی خانمی.....اون توبالزت که عالی بود ...هم من خوشم اومد و هم همسری...مرسی دوستم

دخمل طلای من الان در آغوشمه
کیمیا جان چند وقت بیا اینجا ...با بچه ها آشنا بشو.....بعد بگو قرار کجاست و چه ساعتی؟

ما هنوز شما رو نمی شناسیم...هیچی ازت نمی دونیم...بچه های اینجا قریب به 2 سال با هم دوست هستند...تازه یکی دو بار با هم قرار گذاشتند...امیدوارم بیشتر بیای و بیشتر در مورد خودت حرف بزنی....فقط میای تلگرافی حرف میزنی میری...اینجوری نمیشههههههههههههه
دخمل طلای من الان در آغوشمه
سپید جان خواهشششش
راستش با مامانهای بهاری یه تاپیک زدیم....دیگه درباره نی نی ها توش حرف نمیزنیم....از خودمون و همسرا و چکار کنیم زندیگمون شادتر بشه...برای خودمون چطور وقت بذاریم ...چطوری با وجود فنقوله ها عشق بورزیم و غشپزی و خونه داری و....خلاصه همه چیز...
الان با موبایلم ادرس رو میذارم دوست داشتی تو هم شرکت کن.....
یه سری اشپزی گذاشتن بچه ها عالی...اسون و خوشمزه...
الان من سختمه برات بنویسم
ولی یه سرچ برای کوکوی ورمیشل کن من درست کردم خوشمزه بود مبین هم خوشش اومد البته من با نودل درست کردم ...
و امشب...پیتزا نون تستی دارم
مواد پیتزا که من گوشت چرخ کرده ریختم و از سوسیس کالباس استفاده نکردم
مواد رو درست میکنی و روی نون تست میریزی و پنیر پیتزا میریزی روش....همین!
بعد هم میذاری تو فر تا روش طلایی بشه و پنیر اب بشه
میشه یه پیتزا لقمه ی خوشمزه بدون دردسر خمیر....عکس میذارم براتون.....
*ان هو الا ذکر و قران مبین*
سلام خوبید

قربون این نی نی های با نمک برم من که داستان های جالبی واسه خودشون داره ماشالله به همه شون خدا حفظشون کنه

سرور جون من خیلی دوست دارم بیام ولی هم اون روز سالگرد ازدواجم هست هم اینکه به احتمال زیاد تو اسباب کشی له شدم دارم یکی می زنم تو سر خودم یکی هم تو سر وسایل


بچه ها خیلی اعصابم داغونه از دست این اقای همسر

بگید چرا ؟


مادرش هم این ماه باید جابه جا بشه همسری هم واسه اونا دنبال خونه می گرده از اونجای که دم این خانواده به دم من بسته شده هر جا من برم اونا میان دوسه کوجه اون ورتر می شینن حالا از بخت بد من دقیقا همون ساختمونی که ما طبقه سوم رو اجاره کردیم همسری واسشون طبقه دوم رو دیده مادره هم خوشش اومده

بعد ازظهر اومد گفت یعنی کم مونده بود برم چاقو بیارم شکمش رو سفره کنم تا رو شکمش افطار کنه ها خیلی عصبانی وناراحت شدم گفتم یعنی پیش خودت چی فکر کردی که رفتی تو همون ساختمون واسه مادرت خونه دیدی خلاصه کلی غر زدم داد وبیداد کردم اخر سر هم گفتم من نمی ام اونجا تو برو با مادرت زندگی کن منم می رم دنبال زندگیم

گفتم حتی دیگه توی اون شهرک هم نمی ام اگر بری توی همون شهرک هم خونه بگیری عمرا بیام

خلاصه قاطی کردم براش حسابی واقعا این مردا الزایمر دارن خولن دیوانه اند چه شون میشه که همه چی یادشون میره انگار نه انگار که مادرش بازدید عیدش رو پس نداد وتولد بچه اش نیومد خدایا واقعا که

می دونید چی به من می گه ؟

می گه چه فرقی برای تو می کنه تو که رفت وامد نمی کنی با هاشون حالا چه یه شهر دیگه باشن چه توی یه ساختمون

یعنی فکر نمی کنه ادم تو اسانسور راه پله وکوچه وخیابون همدیگر رو می بینه

دیگه کارم در میاد هر شب اقا بره اول به مادر جانش سر بزنه بعد بیاد خونه هر دم به دقیقه هم مهدی رو برداره ببره پایین


دارم منفجر می شم از حرص یکشنبه هم باید اساس کشی کنیم 6 میلیون هم بیعانه دادیم قرارداد بستیم اگر بخوایم فسخ کنیم باید 380 خسارت بدیم

توی این وصغیت بی پولی گرونی

وای چقدر غر زدم ببخشید

خلاصه اگر دیدید من نیومدم برای مدت طولانی بدونید واگاه باشید یا به جرم قتل رفتم زندان یا دست بچه ام رو می گیرم رو می رم پی زندگیم

تقویم های شیک وفانتزی همراه با اشانتیون
http://journalkodak.blogfa.com/ وبلاگم

http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=691490&PostID=27061178#27061178
تایپکم
بچه بهتر نیست بریم به یه تایپیک جدید ؟ اخه اینجا از اولش با ناراحتی پست گذاشتیم یه تازه ووارد بیاد زیاد منظر جالبی نداره



از احوالات مهدی بگم که شازده پسر ما دیگه کامل همه چیز رو می فهمه وبهش کارهای رو که می گیم انجام میده مثلا این رو بیار یا این اشغال رو بندازه تو سینک

در دفعه هم پی پی می کنه میاد می زنه به پشتش وطدا می کنه که عوضم کن تا می گم بریم عوضت کنم با ذوق می ده طرف دستشوی قدش هم به دستگیره دستشوی میرسه در وباز می کنه کی دوبار هم مار قافلگیر کرده تو دسشویی در رو باز کرده ما هم لنگ در هوا موندیکم که چه کنیم هههههههههه

هر جا بچه می بینه می گه (نا نا )

تبلیغ کنفی بی بی رو می بینه به خودش اشاره می کنه وبه پوشکش من هم می گم اره مثل تو نی نی پوشک میشه کلی م یخنده

تمرکزش هم خیلی زیاد شده به نظرم هماهنگی دست وچشمش خیلی پیشرفت کرده امروز یه خودکار برداشته بود لوله ش رو در اورده بود به مدت نیم ساعت هی لوله جوهرش رو می کرد تو هی در می اورد وچنان با دقت ومهارتی این کار و می کرد که من کفم بریده بود تا حالا به این مدت با هیچ اسباب بازیش سرگرم نشده بود کلی هم من تشویقش کردم هر دفعه هم که جوهر خودکا رو می کرد تو لوله اش کلی ذوق می کرد ومی خندید

عاشق بپر بپر شده رو مبل وتختش این کار و می کنه که من واسه مبل قلبم تو دهنمه وقتی می پره بالا می پره پایین



تقویم های شیک وفانتزی همراه با اشانتیون
http://journalkodak.blogfa.com/ وبلاگم

http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=691490&PostID=27061178#27061178
تایپکم
سلام شاپرک جون ..ببخشی من دارم سحری درست میکنم حدیث هم درحال نق زدن ممکنه زود برم..هر طور شده با دروغ مصلحتی یا چیزی دیگه که اونجا قبلش رفته اجاره سعی کن نذاری یک جا باشین.آخه خیلی سخت میشه...با مهربونی دل همسری رو نرم کن و بگو زندگی به کاممون تلخ نشه...از قدیم گفتن دوری و دوستی...
سلااااام

عکسای قرار رو دیدم..خوش به حالتون . از این به بعد جای من رو خالی کنید ...خیلی دلم میگیره از تنهایی های غربت و بی همزبونی ...هی روزگار...قدر این موقعیتی رو که دارید بدونید ...جه با ارزشه این دوستی ها و این یک دستی

همتون رو خیلی دوست دارم ...اگه تک تک جواب نمیدم چون پست ها رو دیر به دیر میخونم....خیلی تنبلم...ببخشید.

از آخر هر چی ایدم باشه میگم ....سمانه یه حس خوب نسبت به خودت و کیمیا دارم...یه مامان رک و شجاع...خیلی ازت خوشم میاد...از اون مامان ها نیستی که الکی فقط از بچه هاشون تعریف میکنند...هم خوبی میگی هم بدی....خیلی ازت درس میگیرم....کیمیا رو هم خیلی دوست دارم...یه دختر قویه و مهربون ، فقط سمانه جان یه نکته ای رو بگم که درنظر داشته باشی....اگه مرتب بگی قلدره قلدره تو ضمیر ناخوداگاهش حک میشه و شخصیتش همین طوری قلدرانه شکل میگیره...اگه دوست دارید که مشکلی نیست ولی اگه دلتون نمیخواد اصلا این کلمات رو در موردش به کار نبرید....فداش بشم...ببوسش.

شاپرک از شنیدن این مسئله خیلی ناراحت شدم....خیلی شرایط بدی پیش رو داری اگه مادر همسرت بیاد تو ساختمونی که شما هستین...تقریبا همه چیز از کنترلت خارج میشه...امیدوارم این کار صورت نگیره ولی به خودت مسلط باش و با سیاسیت برخورد کن....تا بعد از مدتی این رفتارها آتو نشه واسه همسری یادش بمونه !

سلام شاپرک جان
خوبی
واییییییییی چه کاری کرده همسر.......خدایی من اصلا دوست ندارم با مادرشوهرم یه شهر زندگی کنم....چ برسه تو یه محل و چ برسه تو یه ساختمون....
نه اینکه اونا بد باشن یا من مشکل داشته باشم
همیشه دوری احترام و عزت میاره....
الان سه هفته است ندیدمشون و زنگ نزدم...دیشب همسر سحر زنگ زد من خواب بودم
مامانش بهش گفته به هدی بگو خیلی دوسش دارم.....هههه
منم امشب یه اس عشقولانه براش فرستادم

هرجوری هست همسر رو راضی کن.....قلقش رو بلدی شده پا رو غرورت بذاری و یه جوری از زنونگی ات استفاده کن و .....بالاخره راضیش کن ....که اونجا رو برای اونا کنسل کنه....
ایشالا بشه
*ان هو الا ذکر و قران مبین*
راستی یه تاپیک زدیم فقط و فقط واسه خودمون...باید روحیه بگیریم برای زندگی بهتر...شما هم پایه باشید...ایده بدین تا تاپیک جهت بگیره :

اینم آدرسش :
http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=261069&PostID=10617404#10617404

فعلا گفتیم از راز و رمزهای همسرداری و آشپزی و خود آرایی شروع کنیم تا ببینیم چی میشه ...باید به هم انگیزه بدیم....

من یکی حدود دو سالی میشه که کاملا خودم رو بسته بندی کردم گذاشتم تو یه صندوقچه ، درش رو هم بستم ، بهش سر نزدم....کم کم دارم فراموش میکنم که چقدر شاد و پر انر،ی بودم.

تمام هم و غمم شده نیکا و مسایل مربوط به نیکا.

یه ماسک خریدم یه ساله امروز فردا میکنم بزنم به پوستم ....اما دریغ.

میرم بیرون که واسه خودم خرید کنم با کلی لباس و خرید واسه نیکا برمیگردم و باز مهمانی بعدی غضه و چه کنم ، چه بپوشم شروع میشه
بچه ها من توی این هفت سال که با همسرم هستم به یه نتیجه رسیدم میخوام ببینم در مورد شماها هم صدق میکنه ؟

زمان هایی که تو زندگی خیلی خیلی راضی ام و زیادی احساس خوشبختی میکنم ، یهو یه مساله بیخود پیش میاد بینمون که باعث کدورت و قهر میشه و باز بعد از یه مدت ناراحتی دوباااااره عشقولانه

این پروسه مدام برای من تکرار میشه....کلا یه پیک داره نمودار زندگیم وقتی به اون پیک میرسیم ( مثل یه کوه صعودی میره ) بعد یهو میاد پایین نزولی میشه چراااااا؟؟؟


الان دیگه واسه خودم قابل پیش بینی شده....وقتی زیادی خوشبختیم فوران میکنه به همسرم میگم آماده باش که امروز فردا وقتشه...کلی میخندیم و شوخی میکنیم ولی میشه ...واقعا میشه !!!!!

هیچ راه گریزی هم نداره !! ..گاهی میگم شاید نیازه انسان همینه که یه مدت به دیگری و خودش فضا بده ولی خیلی واسم آزار دهنده است

کاش تونسته باشم منظورم رو خوب گفته باشم!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز