2777
2789
به به سلام مامانای تازه انلاین شده ... ارغوان خوبی؟ گلی جون خوبی؟ الهام خانم گلِ گلاب خوبی؟

برای کرجی ها هم خیلی راحته ... میتونید سوار مترو کرج - تهران بشید، بعد هم مترو صادقیه و چند ایستگاه کوتاه بعد یعنی آزادی پیاده شید و یه راااااااااااااااااااست خونه سروری

قربونت برم الهام جون ... من فقط یاده فشار دادن تلما به دست طاها رو میافتم با خودم همش میخندم ... عزززززززززززیززززززززززم انگار خودش صد سال بزرگتره و نی نی دیده بود ... ببوسش فراوووووون

واااااااای سروری اگر همه بیان چه شووووووووووووووود

ببین یه مدت سخته که همسری و خانواده عادت کنند به این نرفتن های آخر هفته ... الان دو الی سه هفته هست من دارم پیادش میکنم ..... البته بگم هااااا خود کرده را تدبیر نیست ، خودمون از اول بد عادتشون دادیم اما ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست

منم آخر هفته ها نمیخوام برم مخصوصاً‌الان که بچه هامون نیاز به بیرون رفتن در تابستون دارند
هفته پیش که وسط هفته رفتم و کلی آخر هفته قیافه و اینا که چرا نمیایید اما دیگه اهمیت نمیدم ... خودم و طاها مهمتریم ... خسته شدم از بس جوری رفتار کردم که دیگری ناراحت نشه ... خوب بشه ... مگه همه یه جوری رفتار میکنند که من ناراحت نشم ... عجب هاااااااااا
صوفی جوراب های مادربزرگت کووووووووووو

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سرور جون به لیست ات ، سمانه و خاطره رو هم بذار ... دو تا خانم گل همیشه پایه هستند
فرناز زودی این هفته برو خونتون که هفته آینده بیایی باز خونه مادرشوشو و بیایی قرار روووووووووو
بهش مسیج میدم من .. فکر کنم نمیتونه با موبایل آنلاین شه

من برم دیگه
آخه بهاری خودمم دلم میسوزه که فراز رو کم ببینند گناه دارند اخه چی کار کنم

اگه همه بیایین خونه ما من از خوشحالی غش میکنم البته خونمون زیاد بزرگ نیست احتمالا شماها هم غش می کنید
خدایا سپاسگزارم .
Lilypie Pregnancy tickers
سلام به همه...خوبید؟ خوشید؟

داشتم پست های قبلی رو میخوندم

وای چقدر ماجرای طاها و حدیث رو قشنگ تعریف کردی فهیمه جون...دوست دارم خانمی....

ممنون از همه مامانهایی که از من تعریف کردند....من عاشق همتونمو...بوووس

هر کی عکس علی رو داره زود سریع تند واسم ایمیل کنه...منم عکسهای وروجکهای شما رو ایمیل میکنم

سحرناز جون امیدوارم که پرهام جونی شکمش سفت بشه و دیگه شل نباشه...که بتونی یه نفس راحت بکشی

بهار جون میبینم که آخر هفته خونه مادر شوهری...منم پنجشنیه گذشته دعوت داشتم که مادرشوهرم 50 تا مهمون داشت ...منم بعد از افطار با التماس آقای همسر بالاخره رفتم

گلی جون دیگه راه رفتن باران از مرحله مقدماتی داره میگذره و به زودی پیشرفته میشه

صوفی جونم فدات شیرینی خامه ای چیه؟ من نمی تونم جلوی خودمو بگیرم میترکم...ههههههههههههه

سرور جون اگه آقای همسر اجازه بده من حتما میام دوستمممم...دعا کنید اجازه بده...من دلم میخواد بیاممممممم

سارا جون زیارتت قبول خانمی...وروجک تو خونت و وروجک تو دلت چطورند؟

داستان پاکیدن تاپیک قبلی خیلی مفصله...بهتره چیزی نگوییم

فرناز خونه مادرشوهر تلپی که نمیای اینجااااااااااااااااااااااااااا

ارغوان جون خوبی؟ خواهرت بهتره؟ امیر علی خوبه؟

دخمل طلای من الان در آغوشمه
وای منم این مشکل آخر هفته رو دارم با خانواده شوشو
یه جمعه روداریم اونم میریم کارت میزنیم اون جاااااااااااااااااااااااااا
صوفی وسط هفته که بدتره فرداش نمیشه از جامون بلند شیم
منم اینقدر استرس میکشم آخر هفته تا برم اونجا صبح پا میشم با بدبختی تند تند کارمیکنم تا زود بریم خونه اونا چشم وابرو برامون نیان هی میگن وای دیر اومدین وای بچه رونمیارید ما ببنیم وای چر الان اومدین "
اصلا نمیفهمن من کارمندم همش دارم میدوم خونه هم همیشه ناتمرتبه
صوفی وبهار قشنگ درکتون میکنم
کلا من دارم له میشممممممممممممممممممم
سلاممممممممممم
سرورررررررررررررررررررررررررررررررررر من 19 ام از کلی وقت پیش با خواهرم اینا برنامه شمال گذشتیم یعنی اونا از شیراز میان که بریم ییلاق یکی از دوستای شوهر خواهرم....البته هنوز 100 درصد نیست ولی حرفش هست.....تو گفتی مامانت این هفته نیست که.....کاش بشه بیام.....ممنون از دعوتتتت...ولی من مطمئنم بیچاره میشی....فکر کن کارهای که تو پارک میکردن ومیخوان خونه تو بکننن ههههه چه شود............کتاب ها رو همه رو جمع کن اگه دوسشون داری هههههه خیلی دوست دارم بیامممممممممم ولی واقعا زخمتت هستتتتتتتت سرور تو فراز اقا رو دیدی هنوز سنسی نداری قراره چه اتفاقی بیفته ههههههه
کیمیا امروز هم با گریه و لج کردن و اینا رفت....ولی رفتم دنبالش تولد داشتم یه عمو امده بود ارگ میزد و میخوند...کیمیا هم حسابی حال میکرد واسه خودش ههههه ولی منو دید بیخیال تولد شد سریع واسه همه بای بای کرد.....
سحرناز اره ظاهرا حقشو میگیره خوب....ولی میترسم 10 سال دیگه من و امیر رو بفرسته خونه سالمندان خونه رو بفروشه بره ددر دودور هههههه....دکترش که میگه شما عمرا حریف این بشید ههههه
ولی از باباش حساببببببببببب میبره ها.....ببینید مثلا سر یه چیزی لج رفته و گریه و خودش رو هی میکشه و اینا....امیر از اون درو یه اخمش میکنه اگه جواب بده سریع ساکت میشه اگه نده امیر میگه اومدم ....و میاد طرفش ...فرار میکنه میپره تو بغل من و میچسبه به من و اگه از دیوار صدا دربیاد از کیمیا هم میاد ههههههه ولی تا امیر میره دوباره شروع میکنه ....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز