سلامممممممم
خدا رو شکر بردیا بهتره خاطره.....
مرسی سپید جون بابت عکسا ....
ارغوان من همین طور نگرانم خواهرت بودم امیدوارم عمل سخت و مشکلی نداشته بودند.....واسشون سلامتی ارزو میکنم...
کیمیا امروز تا مهد رو دید سفت چسبید به گردن منو و گریههههههههههههه.....کلی دلم سوخت....بعد که رفتم زنگ زدم گفت خوبه....ولی رفتم دنبالش پرید تو بغلم تو خونه از من پایین نمیومد!!!!!!!!!!!!عاشق حمامه بردم حمامش کنم باز تو وان ننشست و چسبید به من حتی بو بغل خودم اب میریختم روش گریه میکرد!!!! اومدیم بیرون!!!!!!!تو پارکینک که همیشه اینهمه بازی میکرد تا گذشتمش چسبید با پای من و گریه که بغلم کن!!!!!!اتازه 2 3 تا بچه هم تو پراکینگ بود که همیشه کلی با اینا بازی میکرد بزرگترند البته.....انقدر اویزون من بود تا خوابش برد؟یعنی ترسیده ولش کنم؟؟؟؟؟؟؟تو روحیه اش تاثیر نذاره!!!!گریههههههههه اینقدر مظلومانه میچسبید به من.....جیگرم کباب شد