خدا شفا بده دختر نازت رو عزیزم❤
عزیزم من نگفتم شنبه یکشنبه نشستین تو خونه ؟ من طرفداری از شما کردم . عصبی نشو و ادامه رو بگو .الان منم دارم از سردرد زیاد بیهوش میشم موندم اینجا .هر جمله رو دوسه بار میخونم بفهمم کی داره چی میگه 🤕🤕🤕
اسی چیشد علاف شدیم
اسی آف شد ؟😐😥 اون وقت من اینقدر حالم بده دارم اینجا جون میدم تو این تاپیک 🤕🤒😬
این گلی اومد خونمون با نمک ترس بچه رو برداشت گف دخترت ترسیده گفتم از کی؟ گف انگار یک سالی هست ک اینجوریه گفتم بله از کجا فهمیدین من به کسی درو همسایه کسی نگفته بودم این موضوع رو
گفتم از چی میترسه گف همزاد کافر داره که اذیتش میکنه
منو مگیی داشتم واقعا دیوونه میشدم گفتم این حرفا چیه توروخدا اینجوری نگین دخترم تشنج داره برا همون شبا میترسه اذیته نمیخوابه من بعداز ظهر وقت گرفتم میبرمش پیش فوق تخصص مغز و اعصاب
گف عزیزم من چیزایی ک میبینمو میگم تو دوس داری باور کن دوس نداری باور نکن عزیزم بعداز ظهرم حتما ببرش دکتر
برگشت گف یه چیزی میگم نترسی گفتم چیییی گف دخترت طلسم مرگ داره امروز روز اخرش بوده ک خدا نگهش داشته ما حتی نگفته بودیم که دخترم صب نفسش رفته بوده یا چی فقط گفته یودیم بیاد ترسشو برداره گف من دارم حرف دلتو تو این نمک میبینم گف خیلی دوس داشتی بری کربلا از امام حسین شفای دخترتو بگیری اما نشد نتونستی بری اما دلت اونجاست من دیگ داشتم زار میزدم
گف دخترت مشکلش از ترسش ب وجود اومده مادرزادی تشنج و اینا نداره از ترس تشنج میکنه گف ک یکی براش طلسم مرگ گرفته ک اونم امروز اخرین روش بوده ولی چیزی ک خدا مواظبش باشه با بدترین طللسما هم نابود نمیشه
گفتم چیکار کنم طلسم بره گف نمیدونم اون دیگه کار من نیشت من فقط چیزی که میبینمو میگم
خلاصه اینارو گف پولم نگرفت و رفت
من بعدش بردمش مطب اما هنه فکرو ذکرم درگیر این طلسم بود ک چرااا یعنی واقعیته داشتم میمردم
از مطب یه راست اومدیم بیمارستان گف باید نواز مغز بشه انجام دادیم بستری شدیم
شوهرم خودشو کشت ک نه بستری نشه نه نباید بشتری بشه من با رضایت شخصی میبرمش شما فقط نوار مغز بگیرین
خلاصه دعوا کردن ولی اخرش بستری شدیم
ادامه رو میگم
