در حال حاضر ی جای دیگه کار میکنه میخواد انتقالی بگیره بیاد تو بیمارستانی ک شوهرم کار میکنه با اینکه میدونم هیچ هیچی بینشون نیست اما احساس حسادتی دارم شوهرم بارها بهم گفته قسم خورده جون بچمون که من اصلا خواستگاریش نرفتم فقط خانواده ها پیشنهادی دادن که نخواستیم جای خواهرمه برام
ولی من باز حسودیم میشه نمیدونم چرا
شایدم چون تحصیلات خوبی داره
نمیخوام کنار شوهرم باشه همش
لابد میخوان رفت و اومدشونم باهم باشه
بنظرتون چجوری ب شوهرم بگم