توی یک ساختمون زندگی میکنیم.یسری شوهرم قرار بود بادوستاش بره جایی منم رفتم خونه خالم بامامانم یشب موندم فرداش که برگشتم شوهرم گفت مامانم تعجب کرد که بهش نگفتی. من به شوهرم میگم اما مادرش نه.چند روز پیش خواستم برم بیرون،شوهرم گفت پیام بده به مامانم بگو که میخوای بری بیرون.راستش دوست ندارم بگم.نظرشما چیه؟
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
شما زندگی مستقل خودتون رو باید داشته باشید. درسته تو یه ساختمون زندگی میکنین ولی در واقع فقط همسایه اید. مگه ما جایی میریم به همسایه مون اطلاع میدیم؟
من یه خانم شاد و سرحالم که تمام قد پای زندگیم ایستادم.🤗🤗🤗 یه آدم قوی که داره روی زندگی رو کم میکنه! 😊😊😊من بدون وجود پارتی، شانس و هرچیز دیگه ای به خواسته هام رسیدم. با وجود دو چیز✌ اول لطف خدا دوم همت و تلاش خودم. بابت این موضوع به خودم افتخار میکنم💪💪💪 یه رفیق واسه عشق زندگیمم❤❤❤❤❤ من یک تکیه گاهم، خیالت تخت عشقم، من پشتتم😘😘 روزای خوب رو ساختم بازم میسازم😄
اره میدونم خیلی سخته و خدایی عذاب اور ولی چه میشه کرد مجبوری بسازی تا اونجایی چون مادر شوهرا معمولا به عروس چیزی نمیگن زیر زیری پسرشونو پر میکنن و یه جنجال راه میندازن حالا بیا و درستش کن