انقد عصبانیم پسرم دوازده ساله س امروز ازخونه مادربزرگش که نزدیکمونه تنها برگشت همین یساعت پیش.رسید خونه حس کردم کم حرف میزنه حالش گرفته س پرسیدم میگه یه مرده که تعمیرکار بوده یهو منو کشیده برده تو تعمیرگاه یه میله دراورده گرفته روسرم که تو کی هستی چرا رد میشی اسمت چیه بچه منم الهی بمیرم شوکه وترسیده اسمشو گفته فرار کرده میگه دوستای مرده، دورش بودن زدن زیر خنده مرده هم داد زده خندیده نترس چالش بود دوربین مخفی
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم ازت ممنونم که پشت بچه آت در اومدی .آفرین بهت .دستت رو میبوسم
مرسی عزیزم بله من بیتفاوت رد نشدم هم بچه م بفهمه تحت هرشرایطی منو باباش حواسمون بهش هست هم اون مرتیکه دفعه دیگه بخاطر چالش وخنده با رفقاش از طفل معصومای خیابون استفاده نکنه.خدایی نکرده شایذ یه بچه قلبش وایسه اون لحظه ازترس
ای کاش مغزشو درمیاورد پسری که مال تو باشه به درد لای جرز دیوار نمیخوره عقده ای بیش نیست🤢🤮
حرص نخور آبرو هرچی کورده بردی بی سواد،تمام تاپیکات غلط املایی داری لهجه تم که تابلو،ضایع شدی تو تاپیکت یه ملت مسخره ت کردن خودتو شوهرتو وبچه تو.انگار فقط تو پسر زاییدی نکبت.شوهرت تو رو شناخته انقد خنگ و داغونی که نمیراره تنها جایی بری.مغزت زودتر بترکه عزیزم. گزارشت و میزنم همه تو تاپیکات کنجکاون ببین اهل کجایی نکو کوردی آبرو مارو میبری