2777
2789

سلام 

چند شب پیش خواهرشوهرا و اینا اومدن مهمونی خونمون

حالا حرفش شد شوهرم گفت بیست و سوم میخوام برم جایی کار مهمی دارم 

اینا هم تقویم دستشون بود گفتن آره پس فرداس و اینا

بعد شوهرمم خیلی خسته بود خوابش میومد اینا رفتن

من بت پدرشوهر اینا تو یه حیاط زندگی میکنم

این خواهرشوهرم مجرده

پدرشوهرم دوتا خونه داره یکی واسه مهمون یکی خودشون میشینن

این خواهر شوهرم که بالای ۳۰ سالشه اکثر شبا میره می‌خوابه اتاق مهمان

ما هم زود خوابیدم البته من خوابم نمی‌برد

چون اتاق گرمه تو سالن میخوابیم

تمام برقا خاموش بود ولی مرده ها و نکشیده بودم

ساعت یک نصف شد

شوهرمم گیج خواب بود

یهو دیدم یه چیز سفید رنگ شبیه روح داره میاد سمت خونه 

لباس خواهر شوهر رنگ روشن بود تو تاریکی اونطور دیده می‌شد

وای خدایا عرق کردم زبونم بند آوند نمیتونستم حرف بزنم از ترس بدنم شروع کرد به لرزیدن

یهو اومد پشت در فهمیدم خواهرم هس در زد ولی تو تاریکی صورتش ترسناک بود 

خیلی زیاد میترسیدم مشخص بو. پشت در داره لبخند میزنه‌

بزور شوهرمو بیدار کردم رفت ببینه چی میگه

گفته بود فردا بیست سومه شوهرم گفت نه بیست دومه 

اونم زود قبول کرد رفت از ترس تا صبح نخوابیدم

شوهرمم چیزی بهش نگفت حتی پشت سرش 

فرداش با پرویی اومده بود گردو واسش آسیاب کنم 

بعد یهو با خنده گفت دیشب که نترسیدی گفتم چرا خیلی ترسیدم

حتی یه معذرت خواهی نکرد 

برگشت گفت خواب بودم یهو بیدار شدم اومدم

انگار تو خواب دیده بود 

مادرم میگه اینسری رو گذشت کن اگه تکرار کرد برو به مادرش بگو 

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

چه کار زشتی وای وای بی تربیت

دستت درد نکنه این سری رو گذشت کردی چقدر ایثارگری

 زنی را می شناسم من که شعرش بوی غم دارد ولی می خندد و گويد که دنيا پيچ و خم داردزنی با تار تنهايی لباس تور می بافد زنی در کنج تاريکی نماز نور می خواند

ی مسئله کوچک را بزرگ نکن برای خودت ...ب خودش بگو خواهر اخرشبی که نباید بیای سراغ زن و شوهرها بلکه اسیر باشیم ....پرده هاراهم بکش .تاهم از چیزی میترسی سریع نور را روشن کن و یا تو حیاط ی لامپ کوچک روشن بذارید .

سالها دویدم ولی به مقصد نرسیدم ..... برای همه منتظرها و من دعاکنید ....

توقع داری همسرت با چوب و چماق میرفت سراغش؟!

کوچکترین چیزم که به خانواده میگید

بیخیال 

به شوخی یه تذکر میدادی لازم نیست انقد بزرگش کنی

کاربر khestara70 که رمزشو فراموش کرده🥴---دوستان پروفایلم به هیچ فرقه ای ربط نداره این یک سحابیه،سحابیه چشم خدا یا مارپیچ، که از گاز و گردو غبار تشکیل شده سحابی ها گورستان و زایشگاه ستاره ها هستن همینطور از قشنگیای افرینش🙂البته تو این عکس زیادی اب و تابش دادن عکس واقعیشو میتونین سرچ کنین😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792