جلو خانوادم ریدم بالاشون از کارای که کردن گفتم
سکوت کرده بودن از خجالت و...
بعدم دیگ خونشون نرفتم تا یه مدت
الآنم هر کار میکنم تیکه میندازن جوابشو با خنده دقت کن
با خنده باید بشوری بزاری کنار
یه بار مادرش برداشت گفت زیر چشمات سیاه شده لاغر شدی
اصلا انگار نشینیدممم بعد از مریضی خاعرشوعرم پرسیدم هی کلید کردم چیکار میکنه
باز اون یکی خاعرشوعرم گیر دادم. انقد گفتم از مریضیاشون سکوت کرد دیگ