2777
2789
عنوان

دلم برای بچم تنگ شده دوس دارم ازش بگم یکسره

| مشاهده متن کامل بحث + 1318 بازدید | 46 پست
بمیرم برات خدا هیچ مادرید با بچش امتحان نکنه واقعا سخت‌ترین امتحانه.ولی خودش ارحم الراحمینه انشالله ...

میگن کسی که داغ فرزند ببینه خونش خرابه .واقعیه 

معنیش این نیست خونمون خراب شده 

من داغون شدم، شوهرم ازمن بدتر فکرکرده نمی‌فهمم می‌ره تو اتاق وسایلاشو نگا می‌کنه گریه می‌کنه صورتشم میشورع میاد .خدااینا بیشتر داغونم می‌کنه پیرم می‌کنه

هاکار میکنم حالم خوب نمیشه هر جا میرم فراموشی نمی‌گیرم میگن تو خونه نمون ..نمی‌مونم اما اخرشب یادم م ...

آدم نمیتونه فراموش کنه فقط مجبوره کنار بیاد.گریه کن ولی آروم که شدی پاشو خودتو مشغول کن باور کن این حرفا می‌دونم خیلی کلیشه ایه ولی واقعا نمی‌دونم چی بگم آروم شی

اهل دردی كه زبان دلِ من داند، نيست...🙃

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ببین میدونم واقعا سخته ولی سقط تو هر مرحله ای برا مادر سخته فقط این بار اگر سرکلاس شدی استراحت مطلق ...

هر دارویی بگی بهم تزریق شد استراحت نکردم فقط یکماه بعد سرکلاژ به خودم استراحت مطلق دادم 

کاش پاهام می‌شکست 

چی می‌فهمیدم بچه چیه مادر شدن چیه 

سری بعد حتما رعایت کن من استراحت مطلق بودم،شیاف،امپول،روزی ۱۵تا قرص برای ۹ماه استفاده کردم بدنم کبود و قلمبه بود معدم که داغون، سرکلاژ و پساری گذاشتم یعنی دیگه روشی نبود که رو من پیاده نکنن خیلی سختی کشیدم سری بعد خیلی تلاش کن عزیزم پیش دکتر خوبی برو برای سرکلاژ دکترش خیلی مهمه 

آدم نمیتونه فراموش کنه فقط مجبوره کنار بیاد.گریه کن ولی آروم که شدی پاشو خودتو مشغول کن باور کن این ...

آره گریه میکنم آرومم.هرکی میاد دلداری بده میگم بذار گریه هامو بکنم خودم آروم میشم 

سری بعد حتما رعایت کن من استراحت مطلق بودم،شیاف،امپول،روزی ۱۵تا قرص برای ۹ماه استفاده کردم بدنم کبود ...

من قرصامو یکی درمیون می‌خوردم ویارداشتم 

استراحت نکردم ولی شیاف میذاشتم 

دکترم خوب نبود اصلا

آره گریه میکنم آرومم.هرکی میاد دلداری بده میگم بذار گریه هامو بکنم خودم آروم میشم

آدم گریه نکنه غمباد میگیره سوگ و ناراحتیتو بیرون بریز فقط خودت میتونی به خودت کمک کنی به امید خدا دوباره یه دخمل ناز و تپلو بهت میبخشه

اهل دردی كه زبان دلِ من داند، نيست...🙃
من قرصامو یکی درمیون می‌خوردم ویارداشتم استراحت نکردم ولی شیاف میذاشتم دکترم خوب نبود اصلا

منم تا روز زایمان ویار داشتم ولی قرصامو به موقع میخوردم انقدر قرصام زیاد بود که یادم میرفت که خوردمش یا نه یادداشت میکردم جلوش تیک میزدم استراحت خیلی خیلی تاثیر داره سری بعد که انشاالله باردارشدی همه اینارو موبه مو رعایت کن چون خدا گفته خودتم باید تلاش کنی 

آخ اسی   چقدر ناراحت شدم برات😓😓😓 اشکم دراومد   توروخدا گریه کن  ولی زندگی کردنو از خودت دریغ نکن  خیلی سخته انشالله که تا چندماه دیگه  یه دختر ناز تپلو   بغلت باشه و وقت نکنی نی نی سایت پست و کامنت بزاری😚

اصفهانی جذاب😀 

سلام عزیزم منم بچم رو توی ۳۹ هفته در اثر خفگی با بند ناف از دست دادم عزیزم کاملا حس و حالت رو درک میکنم سه سال از اون اتفاق گذشته و من صاحب یک دختر شدم ولی هنوز قلبم درد میکنه ولی تو باید سرپا بشی و به خودت کمک کنی تا از لحاظ روحی بهتر بشی اینکه الان سوگواری و اون اتفاقات رو تعریف میکنی کاملا طبیعی منم این طور بودم فقط دنبال یه گوش شنوا واسه شنیدن درد هام بودم عزیزم این وعده خداست که این بچه ها در بهشت منتظر پدرومادرهاشون هستند من دو ماه بعد از زایمان طبیعی که داشتم مجدد باردار شدم چون شما سزارین شدی چند ماه دیگه اقدام کن فقط باید به خودت کمک کنی شرایط روحیت بهتر بشه بعد از زایمان بدن آمادگی خوبی  برای بارداری داره میدونم الان از دنیا ناامیدی منم همین طور بودم حتی کفر گفتم ولی ما مصلحت خدا رو نمیدونیم با گذر زمان حالت بهتر میشه و به زندگی برمیگردی و انشالله صاحب یه کوچولو خوشگل میشی

عزیزم خدا بهت صبر بده و از خدا می‌خوام یه بچه سالم و صالح نصیبت بشه به زودی،بچه خاله دوازده سالش بود شب تولدش در اثر اتفاق از پنجره پرت شد پایین شب تاسوعا فوت شد ،بنظرت مامانش الان چه حالی داره؟ کاش اونم اگه قرار بود بره تو همون نوزادی می رفت، خودتو اذیت نکن و به خدا اعتماد کن حتما خیر بوده

عزیزم بهت حق میدم خیلی سخته هرچی هم که بگیم چیزی از دردت کم نمیکنه اما بدون جای اون الان خیلی بهتر از جای همه ی ماست.ماهم که قرار نیست تا ابد توی این دنیا بمونیم و همه میریم همون جایی که اون فرشته ی کوچولوی تو رفته. بخاطر دخترت که داره تو رو میبینه باید محکم و قوی باشی.

یه مادر وقتی بچه اش مدرسه میره غصه نمیخوره و به معلم و مدیر اعتماد میکنه ،خودت وقتی دخترت توی بیمارستان بود به پرستار و دکتر اعتماد کردی و اجازه دادی وقتی تو نیستی  مواظبش باشن حالا که اون توی بهشت پیش خدای مهربون هست تو نمیتونی به خدا اعتماد کنی؟ اون جاش از همه ی ما بهتره و اگه توی این دنیا میبود ممکن بود با مشکل به زندگیش ادامه میداد.شاید شما با هر معلولیتی هم اونو دوست میداشتی اما خودش چی؟خودش که قرار بود تا اخر عمرش عذاب بکشه چی؟

به خدا بسپرش و بگو میدونم مواظبش هستی تا وقتش بشه و بتونم بیام و ببینمش.

وقتی قبول کنی اونجا خیلی جای خوبی داره راحت تر میتونی با این غم کنار بیای چون یه مادر چیزی جز خوشحالی و راحتی بچه اش نمیخواد.

بعد هم سعی کن به زندگی ات برگردی.زندگی شما مثل یه ماشین شده که راننده نداره.هردوتون دارین غصه میخورین و حواستون به زندگی تون نیست.بخاطر اینکه وقتی دخترت از آسمون نگاهت میکنه یه مادر قوی ببینه و افتخار کنه بچسب به زندگی ات.

یه جوری نشه که وقتی با این غم کنار اومدی ببینی زندگیت از هم پاشیده.سعی کن خودت رو قوی و شاداب نگهداری

ببخشید طولانی شد امیدوارم برات مفید باشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز