2777
2789
عنوان

خیلی اتفاقات بد برام میفته

367 بازدید | 15 پست

مریضی پشت مریضی 

که هیچ کدوم مقصرش من نبودم 

یه روانی که چند وقت پیش سوار ماشینش بودم

حین پیاده شدن پام رو زمین بود ماشین حرکت کرد،کل رون و زانو و پامو درگیر کرده وحشتناکه دردش،چند روز بعدش فهمیدم توده سرطانی داخل لگنمه ،جراحی شدم 

دیسک کمر و گردن مشکل کتف از ۲۰ سالگی دارم دردمیکشم ،بخدا مریضی نیست که برام پیش نیومده باشه ،خجالت میکشم بخوام بگم چندتا مرض دارم ...

نه میتونم کار کنم 

نه میتونم کارای خونه رو انجام بدم 

بخدا بریدم 

هرروز گریه ،من دیگه خدا رو هم قبول ندارم ،نه به کسی ظلم کردم ،

آمپول هوا برداشتم که تمومش کنم ...

یکی میگه طلسم شدی 

یکی میگه جادو کردن سنگینه ،چشم زخمه ...

من میگم بخت بد خودمه،همه میگفتن خوشگلی ،قد بلند،ورزشکار،یه جا وارد میشدم نگاها همه به سمتم بود، هر کسی منو میبینه تعجب میکنه ،خوراک شب و روزم گریه س ،بشینم از بدبختیام و بد بیاریام براتون بگم فکر می‌کنید دارم دروغ میگم ،اتفاقات عجیب غریب،بیماری های لاعلاج...بیناییم کم شده ...

امیدوارم صبح رو نبینم 

خیلی بدبختم من 


عزیزم آخه این چه حرفیه 

زندگی همینه دیگه همیشه که رو به راه نیست 

من خودم اعتقادی ندارم به چشم خوردن و ... 

ولی با این حرفا خب معلومه انرژی منفی به سمتتون جذب میشه یه مدت در کنار درمان و ... هرشب شکرگزاری کنید تا معجزه انرژی مثبت رو ببینید


مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


عزیزم آخه این چه حرفیه زندگی همینه دیگه همیشه که رو به راه نیست من خودم اعتقادی ندارم به چشم خوردن و ...

بریدم دیگه،هیچی ازم نمونده ،نفر اول دانشگاه بودم ،آدم موفقی بودم ،الان با ۲۰ کیلو اضافه وزن و مریضی و جدایی افتادم گوشه خونه

عزیزم آخه این چه حرفیه زندگی همینه دیگه همیشه که رو به راه نیست من خودم اعتقادی ندارم به چشم خوردن و ...

نمیتونستم غذا درست کنم ،سر کار برم ،یا باردار شم با این وضعیتم،با همسرم صحبت کردم توافقی جدا شم ،چون اگر خودکشی میکردم مامان بابام فکر می‌کردن ایشون مقصره،در صورتیکه اینطور نیست،بهم گفت یه مدت برو بمون حال و هوات عوض شه اگر میخوای ،اما به جدایی فکر نکن😔😔😔

دیگه چیزی ازم نمونده بخدا ...

الهی درکت میکنم شوهرمم اینطوربود مدام جراحی واتفاقات بعد الان روش آب پیدا کردم اب می ریزم میذارم یخچال تکرارمیکنم این اب باعث سلامتی شوهرمه خداراشکربهترشدن

دقیقا میفهمم چی میگی. ولی نمیدونم باید چیکار کرد . باور کن همه همینن. چند سال اینقدر ناراحتی و جنگ اعصاب و مریضی برای مامانم بابام پیش اومد که اصلا مونده بودیم تو کار خدا . خدا رو شکر کم کم دارن برطرف میشن .ولی یاور کن هر چی بهش فکر کنی بدتر میشن 

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بحث دوران عقد

sadatmn | 5 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز