مریضی پشت مریضی
که هیچ کدوم مقصرش من نبودم
یه روانی که چند وقت پیش سوار ماشینش بودم
حین پیاده شدن پام رو زمین بود ماشین حرکت کرد،کل رون و زانو و پامو درگیر کرده وحشتناکه دردش،چند روز بعدش فهمیدم توده سرطانی داخل لگنمه ،جراحی شدم
دیسک کمر و گردن مشکل کتف از ۲۰ سالگی دارم دردمیکشم ،بخدا مریضی نیست که برام پیش نیومده باشه ،خجالت میکشم بخوام بگم چندتا مرض دارم ...
نه میتونم کار کنم
نه میتونم کارای خونه رو انجام بدم
بخدا بریدم
هرروز گریه ،من دیگه خدا رو هم قبول ندارم ،نه به کسی ظلم کردم ،
آمپول هوا برداشتم که تمومش کنم ...
یکی میگه طلسم شدی
یکی میگه جادو کردن سنگینه ،چشم زخمه ...
من میگم بخت بد خودمه،همه میگفتن خوشگلی ،قد بلند،ورزشکار،یه جا وارد میشدم نگاها همه به سمتم بود، هر کسی منو میبینه تعجب میکنه ،خوراک شب و روزم گریه س ،بشینم از بدبختیام و بد بیاریام براتون بگم فکر میکنید دارم دروغ میگم ،اتفاقات عجیب غریب،بیماری های لاعلاج...بیناییم کم شده ...
امیدوارم صبح رو نبینم
خیلی بدبختم من