من توی زندگی عاشق عزیزانم هستم.اما اتفاقاتی در طول سالهای اخیر به من ثابت کرد که عشقم رو حفظ کنم ولی وارد صمیمیت نشم چون بد برداشت میکنن.
چند وقت پیش داشتم میگفتم فقط خود آدم برای خودش صمیمی ترین و بهترینه ونبابد از بقیه انتظار داشت.دوستام گفتن خانواده و... اینطور نیستن و...در حالیکه من اگر بیشتر از اونا عاشق عزیزانم نباشم کمتر نیستم.
امروز اتفاقاتی افتاد که منو بیشتر به این نتیجه رسوند و انگار دوباره بهم یادآودی کرد هرچندکه یادم نرفته بود.
همینطور تو فکر بودم و داشتم با خودم میگفتم من عاشق خودمم و... که یهو قوری چای و شیرینی رو آوردم.
اونجا متوجه شدم قضیه چای با بقیه فرق داره.انگار بغلت میکنه میگه اونارو ولش کن بیا دوتایی حال کنیم...
واقعا چای یکی از عزیزان من و محرم اسرار ناگفته و سنگ صبور منه. شاید برای شمایی که اینو میخونی من یه آدم عجیب باشم اما برای من چای شاید بهترین دوست باشه.
دوست اونه که حال آدمو خوب کنه و بهش انرژی بده.
خدایا شکرت بخاطر نعمتهات ممنونم خدا...