چند ماهی بدون گاز و با قطعی مکرر برق و نبود آب و اینا گذشت که همسرم همه چی رو ردیف کرد و ما خیلی خوش حال بودیم و کم کم وسایل منزل تغییر داد و خورد خورد وسایل نو میگرفت اول فرشامون هیچ وقت اون شب یادم نمیره که خوارشوهرم اومد و فرشمو بلند کرد شناسنامه شو نگاه کرد و به همسرم گفت میشه از اینا برای منم بگیری