امروز قرار بود بریم ختم، بعد شوهرم سر کار بود قرار شد از همون سر کارش بیاد، خواهر شوهرم داشت میومد با ماشین دنبال مادر شوهرم اینا شوهرم بهش گفت دنبال منم بیاد که با هم بریم اونم گفت اوکی، خونه ما و مادر شوهرمم یه خیابون فاصله داره، بعد امروز اومده دنبالم از وقتی نشستم من توی ماشین شروع کرده غر زدن که چرا منو گفته بیام دنبال تو مگه من آژانسم و این چرت و پرتا، در صورتی که اگه دوست نداشت چرا همون موقع قبول کرد؟ زبونش که صدمتره همون موقع میگفت به شوهرم نمیتونم نه اینکه بیاد این حرفا رو به من بزنه،منم رفتم حرفاشو به شوهرم گفتم، چون صدبار ما این خواهرشوهرمو بردیم با بچه هاش این ور اون ور، ولی متاسفانه این آدم فاقد شعوره