2777
2789

نسبت به من و چند نفر دیگه حساسه درحالی که کلا هم من هم اون چندتا خانم جز سلام و احوال پرسی رسمی 

چیزی نمیگیم ب شوهرش .ولی دیگه مادرش هم فهمیده 

من هرجا باشم زنگ میزنه شوهرش نیاد یا بری بشینی شوهرش ببینت عصبی میشه و بقیه هم بو بردن دیگه .


مادرش میگفت به خودت هم برس 

انگار بچه ۸ ماهه تو شکمشه ازبس شکم آورده. 

یا کلا نه آرایشی ن لباس تمیزی

لباسای خواهر و مادرش رو برمی‌داره که نو نخره 

نه دعوت میکنه نه دعوت کنی شوهرش رو میاره 

اتفاقا شوهرش هم آدم سالمی هست سرش پایینه .

با آدم خوبه ولی یهو انگار تو دلش نفرت میاد 

یه حرکت هایی میاد .

توان مالی هم داره وقت هم داره .افسرده هم نیست بنظرم .  شما همچین زنی اطرافتون دارین ؟ چ رفتاری میکنین؟ خیلی بهم برخورده یبار خوبه یبار متنفره 

گیج میکنه آدمو .


لطفا لایک نکن .ریپلای هم نکن وقتی برای تو چیزی ننوشتم !

یکسال پیش هیچ امیدی نداشتم، همه روش ها رو امتحان کردم تا اینکه بعد از کلی درد کشیدن از طریق ویزیت آنلاین و کاملاً رایگان با تیم دکتر گلشنی آشنا شدم. خودم قوزپشتی و کمردرد داشتم و دختر بزرگم پای پرانتزی و کف پای صاف داشت که همه شون کاملاً آنلاین با کمک متخصص برطرف شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون دردهایی در زانو، گردن یا کمر دارید یاحتی ناهنجاری هایی مثل گودی کمر و  پای ضربدری دارید قبل از هر کاری با زدن روی این لینک یه نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص دریافت کنید.

عزیزم رو پیشونی من که نمی نویسن روانی ام بیمارم افسرده ام دیوونم

مهمونی هارو خراب میکنه .مادرش حرص میخوره من برم .دامادش رو نمیذاره بیاد 

یکار میکنه منم حس بد میگیرم از رفتنم 

لطفا لایک نکن .ریپلای هم نکن وقتی برای تو چیزی ننوشتم !

بیخیال بابا منم مثل شما هستم اما مال من یه نفر نیست چنتا خانومن من واقعا نه کار بدی میکنم و نه حرفی میزنم اما اونا یهو حساس میشن منم درکشون میکنم و سعی میکنم از مردشون فاصله بگیرم 

اهمیت ندید اگر به طور کلی رابطه خوبی ندارید و تا حد امکان ارتباطتتون رو محدود کنید ، اگر هم رابطه خوبی دارید چند باری به عنوان هدیه براش چیزای قشنگ بخرید شاید خوشش اومد و تشویق شد به استفاده کردن، یا باهم برید باشگاه و حتی بهش کتاب معرفی کنید وخواهرانه بهش کمک کنید❤️🌹

🧡🍁به صبر ، مشکل عالم تمام بگشاید ؛که این کلید به هر قفل ، راست می‌آید🧡🍁

افسردگی تو ظاهر پیدا نمیشه 

من دوره ای افسرده بودم در حدی که افکار خودکشی داشتم و تحت درمان های دارویی و تراپی مستمر و شدید بودم 

از خونه میرفتم بیرون امکان نداشت لبخندم یک لحظه قطع بشه، توی دورهمی ها جمع رو دست میگرفتم انقدر خاطره میگفتم که اشکشون از خنده در بیاد

بارها بهم میگفتن کاش اندازه تو بی‌غم بودیم

لباسام آراسته بود، موهام همیشه رنگ شده و کراتین شده بود و ...

ولی حالم خوب نبود

شما بطن زندگی طرف رو نمیشناسی و واقعا بنظرم راجع به چیزهایی الان داری قضاوت میکنی که بهت ارتباطی نداره

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز