خواهرشوهرم خانم خوبیه ولی روش زیاده و کاراشو خیلی به گردن شوهر من میندازه برای همین دوست ندارم زیاد باهاش صمیمی بشم کنار ما هم خونه خریده و میخواد همسایمون شه بیشتر میخوام فاصله رو باهاش حفظ کنم
دیروز به شوهرم گفته هر موقع زنت میخواست خونه رو تمیز کنه و جهازش بچینه بگو منم برم کمکش
میدونم بهم لطف داشته ولی میترسم از همین چیزا کم کم حضورش تو زندگیم زیاد شه.چی بگم که نیاد کمکم ناراحت هم نشه؟
بهش خبرنده
بگو ممنون تو زحمت نمیندازمت خودم روزی بیست دیقه میام و میرم
بعد خودت برو بهش هم نگو
خودم خواهر و‌مادر دارم کمکم کنن اصلا کمک هم لازم ندارم خودم از عهده کارام بر میام فقط موندم به خواهرشوهرم چی بگم
بزار یه بار بیاد دیگه به بهانه های مختلف و مودبانه بپیچون
اوه اوه اوه، اصلا نیاددددد
بگو خونوادم هستن دستت درد نکنه زحمتت نمیدم🌹
هیچی نمیخادبگی ولی یه روزسرزده برو به کسی نگوفرداروزاین دیگه ول کنت نیست
ب نظرم از الان خیلی زوده برای نه گفتن
من و شوهرم تنهایی خونه رو چیدیم
بقیه هم تعارف میکنن اما شوهرم بهشون گفت خودمون میخوایم بچینیم
بسپار به شوهرت تا بگه
عزیزم خب بزار بیاد ی روز کمکت کنه بعدش نخاستی ی چی بگو نیاد
تو این سه سال عقد از روز اولی که کارای خواهرشوهرمو دیدم همه تو نی نی سایت گفتن هنوز عقدی هیچی نگو.الان گیر کردم میگم اونم خونه داداششو میخواد بیاد تمیز کنه و بچینه شاید اونم حق داره.باز یه دلم میگه نه وسایل منه و خونه منم حساب میشه نباید از الان بگم خونه برادر اوناست
خب شاید ذوق داره من خودم احتیاج به کمک نداشتم ولی پدرشوهر مادرشوهرم اومدن گفتم شاید خونه پسرشونه ارزوداشته باشن فکرنکنم باعث بشه هردیقه بیاد پیشت
