پیوی منو پیدا کرد و شروع کرد به پیام دادن
منم اولش خودمو میگرفتم و سعی میکردم نشون ندم دوسش دارم
تا اینکه منو دعوتش کرد خونش با اینکه میترسم ولی چون دوسش داشتم رفتم
فضای خیلی رمانتیکی بود …گل رز و شمع
روی مبل نشسته بودم که یکهو دست انداخت بلندم کرد و شروع کرد به بوسیدنم
منم خیلی خجالت کشیده بودم ولی همراهیش کردم…
بعدش که تموم شد
شروع کردم به داد و دعوا چرا این کارو کردی من دیگه نمیام پیشت
بعدش رفتم بیرون از خونش …