2777
2789
عنوان

خسته شدم از این که تو عقدم

238 بازدید | 10 پست

نزدیک سه سال هست تو این شرایطم دیگه از بلاتکلیفی خسته شدم اگر به من بود که زودتر میرفتم به خونه و زندگیم الان کار شوهرم و کلا تصمیمات با خانوادشه . میگن فعلا اینطوری باشن تا شرایط درست بشه

تازگیا دلشوره میگیرم میرم خونشون نمیتونم صبحونه بخورم امروز زردآب اوردم بالا . مهمون داشتن گفتم نمیتونم بمونم اونم اصرار نکرد . کلا زیاد دیگه اصرار نمیکنه بمون انگار خوششون نمیاد من باشم 

دیروز چند باری لاغریمو به روم اورد. گفت ی چیزی بخور چاق شو بعد قرار بود با خواهر شوهرم اینا بریم باشگاه مادر شوهرم تنها بودم اومد گفت میای‌ گفتم بله بریم

بعدش جلوجاری هام و خواهرشوهرم گفتش این عروس میگه دوست ندارم باشگاه رو نمیاد😐😐 این تازه یک مورد تازشه

کلا خسته شدم برام دعا کنید احساس خوبی ندارم شوهرمم رفتارش مثل قبل نیست

زبون نداری ؟ 

سریعا میگفتی  شوخی میکنی ؟ من الان گفتم میام .


تا زبون نداشته باشی . تا بلافاصله نزنی دهنشون . روزگارت بدتر خواهد شد

لطفا دعا کنید برای حاجتهام‌. لطفا دعا کنید برای بخشیده شدن گناهانم حق الناسایی که به گردنمه و نتونستم جبران کنم  .‌هر کسم خواست  زیارت عاشورا بخونه  برام . ممنونم .‌اسمم سمیرا 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2796

رفتن خونشون و کم کن. هفته ای یکبار برو. زیاد خونه مادرشوهر رفتن و موندن این عواقب و داره. خیلیا همینجا هزاران بار گفتن رابطه تو عقد نداشته باشین بخاطر همچین مواقعیه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792