خودم ۲۹ مجرد . دوتا خواستگار داشتم بنده خداها قبلاً نامزد داشتن نامزدیشون بهم خورده بود . موقع خواستگاری با صداقت بهم گفتن که نامزدیشون بهم خورده بوده . من آگاهیم پایین بود بنده خداها صداقتشون نادیده میگرفتم به چهار میخ میکشوندمشون وااااای نامزدیشون بهم خورده به چه جرات اومده برای من ...این صحبتا ..... امااااا خدا چکار کرد اما از بیخ گوشم رد شد ...
یه آقایی دیگه از اقوام از چند سال پیش خیلی کنه بود مدام برو بیا مدام بیاد دایرکت اینستا ابراز علاقه های شدید عاشقتم دوست دارم ...اما بی ادبی درشتی هم زیاد میکرد ..خواستگاریم اومد بخاطر بی ادبی هاش جواب رد دادم اما امشب فهمیدم با اون همه ادعا عاشقی اصلا صداقت باهام نداشته جریان چی شده بود ...بعد از اینکه جواب رد دادم سریع رفت با یکی دیگه نامزد کرد .. با اون هم نامزدیش بهم خورده بود دختر کتک زده بود و ... بماندددددد .
مامان بزرگم بهم گفت قبل از تو بیاد خواستگاریت یه دختر تو دانشگاه میخواسته که خواستگاری رفته بودن جواب رد شنید بعد از اون هم با دختر حالش نامزد کرده بوده که اونم بهم خورده بوده دیانا تو نفر سوم بودی اومده خواستگاریت جواب رد دادی و ابن دختر بیچاره هم نفر چهارم نامزد کرده کتکش زده و...😐😐😐 ...
دوستان موندم فقط این چند سال با اون همه ادعا عاشقی مامانش کلی تعریف ازش ...اصلا باهام صادق نبود زمان خواستگاری ... فقط خدا شکر کردم از بیخ گوشم گذشت یه آدم صداقت نداشته
بعد اون بنده خداها صداقت داشتن زمان خواستگاری بهم گفتن نامزدی بهم خورده داشتیم چقدر آگاهیم پایین بود صداقتشون ندیدم به چهار میخ کشوندمشون ... آره خدا اینکار نشونم داد که خودت میخوای کسی باهات صادق نباشه گولت بزنن ...آدم بد میندازم تو دامنت که بفهمی صداقت چیه ....
بزرگترین درس امشبم