2777
2789

بچه ها ببخشید طولانیه من با نوشتن خودمو خالی میکنم الان دو روز این موضوع تو دلمه واسه دوستامم تعریف کردم خالی نشدم دیگه دارم قاطی میکنم

بچه قضیه از این قراره من مادرشوهرم خیلی فضوله ،همون اول تو نطفه خفش کردم که تو کارای من دخالت نکنه،به پسرش هرچی میخواد میتونه بگه یا حالا میتونه دخالت کنه تو رفت و امد،درامد همچی خلاصه

ولی در رابطه با من نه

اقا منو شوهرم ۶ سال دوست بودیم ۶ سالم هست ازدواج کردیم از همون اول بابای من به ازدواج من راضی نبود میگفت من همین یدونه دختر دارم حالا حالا نمیزارم ازدواج کنه ،شوهرم بعد دوسال دوستی اولین بار اومد خواستگاری بابام نداد تا شد ۱۹ سالم خلاصه بابام راضی شد تنها شرطشم این بود حالا که زود ازدواج میکنی زود بچه نیار زندگیتو تلخ نکن تو جوونی دغدغهاتو زیاد نکن اینو هم به من گغت هم شوهرم ماهم اوکی قبول کردیم

ما عقد کردیم بعد ۶ ماه عروسی گرفتیم

تو اون ۶ ماه من باردار شدم یبار انداختیم (فقط منو شوهرم و یکی از دوستام میدونستیم حتی به ملمانم نگفتم)

حالا از همون اول مادرشوهرم گیر میداد بچه بیارین من ،بچه تنها پسرمو ببینم اووووووووو کلی حرفای این مدلی یبار گفتم آرش به مادرت بگو دیگخ بچه بچه نکنه (از مادرشوهرم خوشم نمیاد ولی بی احترامی نمیکنم بهش چون برای شوهرم خیلی عزیزه)

خلاصه ارش به مامانش میگه ،مادر دیگه پیش من چیزی نمیگه

بماند که حتی تو رابطه جن...سی  ماهم دخالت میکنه(من ۶ ماه لیپو کرده بودم نمیتونستم سک‌‌‌‌......س داشته باشم با شوهرم که بحث میکردیم خواهرشوهرم شنید همچیو کف دست مادرش گذاشت ،منم اون تایم عصابم به هم ریخته بودم با دوستام دخترونه رفتیم سفر ،،،اوووووو چه حرفایی که ارش اون روز به من نزد ،رفته بود خونه مامانش مادره پرش کرده بود ،برای اولین بار گفت من ازت سرد شدم حتما باید بچه بیاریم(باید)

کلی جنگ دعوا که من بچه میخوام سنم رفت بالا همه همکارام بچه دارن منم میخوام ،منم بهش گفتم مگه ما حرف نزدیم من ۳۰ سالم شه حداقل بعد ،،،بعد من تازه لیپو کردم اصلا نمیشه

خلاصه من برگشتم حرف زدیم ارش دوباره اوکی شد

الان دیدم پری روز تو دورهمی دختر خاله شوهرم (۱۷ سالشه) بهم میگه تارا چرا بچه نمیاری،گفتم فعلا شرایط ندارم،سنمم کمه

من ۲۵ ام شوهرم ۳۱

گفت تو رو خدا یچیزی بهت میگم به خاله نگو گفتم بگو ،برگشته میگه خاله داشت با مامان حرف میرد میگفت فکر کنم تارا ایراد داره بچه  دار نمیشه آرشم انقدر دوسش داره،داره باهاش میسازه (حالا مادرشوهرم با این خواهرش اصلا خوب نیست وقتی به این گفت یعنی همه میدونن این اخرین نفر بود داشت اطلاع میداد بهش)

یعنی اون لحظه من داغ کردم نمیدونستم چی بگم ،هنوز به شوهرمم نگفتم دلم نمیخواد دعوا بشه اون روی خودمو نشون بدم چون دیگه پرده های بینمون پاره میشه

۶ سالللل این زن خون منو تو شیشه کرد بچه بچه بچه (یعنی اگه به بابام بگم ابرو براش نمیذاره،حیف واقعا حیف نمیخوام ناراحتی بین شوهرم و خانوادم باشه

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

سلام.

بنظر من ک اشتباه میکنی نگه داری حرفتو...

این همه سال احترام گرفتی دور برداشته....منم با خیلی از آدمای دور و برم همین بودم احترام زیاد نگه داشتم و خودم سوختم.....تو از همون اول باید خودتو نشون میدادی ک دهنشو بابت همه چیز ببنده ....الانم دیر نشده وقتی پیش بقیه روو تو ایراد میزاره دلیل نداره تو احترام نگه داری.....ملت ایراد دارن دور و بر سر پوش میزارن روو ایراد...حالا تو ایراد نداشته این دهن وا کرده؟

بنظرم اگه حرفتو نزنی ب خودت ضرر رسوندی میشینه پیش ده نفر دیگه ام میگه......

با شوهرت برید خونش خیلی عادی بشین همه حرفاتو بهش بزن بشور بزارشکنار با ادب کامل✌

عزیزم خب ب مامانت بگو با شوهرت حرف بزنه .. بعدم بگه اگه باباش بفهمه که چقد اذیت میشه دخترمون خون ب پ ...

ارش هر وقت این حرف بچه میزد من ناراحت و دپرس میشدم میگفت تارا تو رو خدا هیچی به بابا نگو(بابام بجز منو مامانم برای همه تند و جدی)

خواهر الان من اگه به مامانم بگم مادرشوهرم همچین حرفی زده خون بپا میشه

سلام.بنظر من ک اشتباه میکنی نگه داری حرفتو...این همه سال احترام گرفتی دور برداشته....منم با خیلی از ...

مرسی که تا اخر خوندی عزیزم

نمیدونم اصلا چیکار کنم 

امشب باید بشینم با شوهرم حرف بزنم 

ب خونوادت هیچییییی نگو....خودت مشکل داری خودتم برو باهاش حلش کن.....حتیاگه به قیمت دعوا شده ولی تمومش کن این بحثو.....اتفاقا بزار ببین شوهرت سمت کیه.ایا توو زندگی پشتت در میاد تکیه گاهت هست یا هرررر چی بشه باز پشت مادرشه.

اینجوری پشتیبانی شوهرتم میفهمی قبل از بچه اوردن.....

حق کامل با توعه الان پس شوهرت هم باید جلوی مادرش وایسه که این چه حرفی بوده راجع ب زن من زدی؟ غیرت تورو باید داشته باشه.....

یعنی از تو زودتر شوهرت باید بره ببینه این جریانا چیه بعد تو....

مرسی که تا اخر خوندی عزیزمنمیدونم اصلا چیکار کنم امشب باید بشینم با شوهرم حرف بزنم

خواهش.....نه نه با مادرشوهرت حرف بزن.....با شوهرت برو حتتتتتما و بهش بگو ....کوتاه نیا ممکنه شوهرت الکی بگه باشه خودم بهشمیگم یا هزار حرف دیگ.

ولیکوتاه نیا بگو بریم خونه مادرت من کارش دارم

ب خونوادت هیچییییی نگو....خودت مشکل داری خودتم برو باهاش حلش کن.....حتیاگه به قیمت دعوا شده ولی تموم ...

نه شوهرم برام ثابت شده 

تا حالا اینو ننیدونستم همیشه شوهرم این حرفاشو میذاشت پای اینکه اره مامانم منو خیلی دوس داره یدونه پسرشم ارزو داره بچه منو ببینه(مادرشوهرم مریضی سخت داره)

چمیدونم خواهر خودم کم بدبختی دارم اینم واسه من پاس شد 

نه شوهرم برام ثابت شده تا حالا اینو ننیدونستم همیشه شوهرم این حرفاشو میذاشت پای اینکه اره مامانم منو ...

ول کن این حرفارو.

خلاصه خودت با مادره روو در روو شو و بگو ک ببنده دهنشو

خواهش.....نه نه با مادرشوهرت حرف بزن.....با شوهرت برو حتتتتتما و بهش بگو ....کوتاه نیا ممکنه شوهرت ا ...

من ادمی ام که یا اصلا باید لال شم 

یا بخوام حرف بزنم انقدر عصبی میشم داد و بیداد میکنم 

قدر عدس سیاست ندارم

من ادمی ام که یا اصلا باید لال شم یا بخوام حرف بزنم انقدر عصبی میشم داد و بیداد میکنم قدر عدس سیاست ...

بهتر.....۶ سال حرف نزدی

حالا اینبار ک شخصیت و حیثیتت در میونه حرف بزن.

واقعا کم حرفی نزده ها....

ایراد گذاشته روووت

با توجه ب تاپیک قبلت وقتی هنوز بعد از شش سال اولویتت مادر و پدرتن نه همسرت 

پس برا همسرتم همینو بخاه 

من از نوشتهات اینو متوجه شدم ک تو زندگی مشترکتت خودخواهی زیاد داری فقط خودت مهمی نه همسرت 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792