تو چندتا ارتباط اشتباه با جنس مخالف رفتم که واقعا خیلی آسیب دیدم البته الان تموم شده
یا مثلا خیلی وقتا انقدر می ترسیدم گذاشتم حقم رو بخورن گذاشتم بهم توهین کنن از خودم دفاع نکردم
بعد می بینم خیلی وقتا طرف حق هم باهاش نیست همچین نترس وای می ایسته از خودم متنفر میشم
خیلی هم تو زندگیم عقب افتادم عقب افتادگی هام اذیتم میکنه
عزت نفس و خود دوستیم هم پایین
همیشه هم احساس می کنم خیلی مظلوم و ضعیف ام و سعی می کنم بد عکسش باشم
فکر می کنم دیگران هم اینطوری در موردم فکر میکنن
بچه که بودم این مظلوم بودن رو مامانم همش بهم نسبت می داد می گفت مظلومه مظلومه متنفرم از این کلمه
انگار همش می خوام با مامانم و هویتی که بهم داده بود بجنگم
یا مثلا بابام به شدت مردم پرست و مردم راضی کن
از مردم بدم میاد واقعا از همه بدم میاد
تضادهایی داده شده بهم که اذیتم میکنه
بعد می دونی همیشه هر وقت هم مثلا تو بچگی می خواستم در برابر چیزایی که دوست نداشتم مقاومت کنم نمی ذاشتن
می گفتن مظلوم بعد می خواستم مظلوم نباشم دفاع کنم از خودم می گفتن نه نکن به خواسته بقیه تن بده