دارم دیوونه میشم
مثل کاغذی که میزارن تو دستگاه کپی تحت فشارم.
بین ازدواج نکردن و ازدواج با یه غریبه عاشق و یا ازدواج با یه آشنا وفادار و عاشق،موندم.
غریبه داره دیوونه ام میکنه،داره تلاشش رو میکنه عاشقم کنه.
آشنا چون خیلی وقته پام نشسته،فکر میکنه نیاز به تلاش نداره و من حتما زنش میشم.
مشکل اینه ۱۸ سالمه و هیچکدوم از همسن و سالام دغدغه اینجوری ندارند و من فور میکنم اشتباهه اگه ازدواج کنم.