سلام بچه ها
هفته پیش روزجمعه برام خواستگاراومدازطریق واسطه ک عمم منومعرفی کرده بود،تاقبل اینکه بیان چن بارزنگ زدن کی بیایم گفتیم فلان ساعت بیاین و اومدن
مادرش گف پسرم شغلش جای دیگس هموهم ببین باهمدیگه حرفاشونوبزنن رفتیموحرفامونوزدیم من خودم خوشم اومد
مارسم داریم وهربارکه خواستگاری سنتی میومده خانواده پسر میگفتن کی بیایم کی جواب میدین انگشتر بیاریم اماااا ایناهیچی نگفتن گفتن زنگ میزنیم
حالا داره ۶روزمیشه عمم هرروززنگ میزنه چیشداومدن که دیگه دیروز عمم زنگ زدبه خانواده پسرکه چیشدگفته بودن که خوب بودن هم دخترهم خانوادش اما جواب رو پسرمون باید بده
ازاونروزکه رفتن همش استرس دارم که انقدمگه طول میکشه ناراحت میشم پیش خانوادم که اینجورموردا برام پیش میادسنم داره میره تنهاموردخاستگارسنتی هم بود خودم خوشم اومده بود
نمیدونم حرفشون الکی بود یاقراره زنگ بزنن