من سالها ازدواجم به مشکل میخورد خودم و مامانم خیلی دعا کردیم اما با اینکه خواستگار زیاد داشتم اما بی دلیل بهم میخورد تا اینکه دیگه قیدش رو زدم اما خدا رو شکر خودش با آدم خوبی ازدواج کردم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آره با خانواده شوهرمزندگی میکردم شوهرم هیچی نداشت نمیتونستم مستقل بشم خیلی اذیت میشدم شوهرم خونه نبود اذیتمکردن بالاخره بعد از دوسال دعا کردن برام یه معجزه ای شد تونستم مستقل بشم مهم نبود کجا باشه فقط دوست داشتم از اونجا بیام بیرون