مادر شوهر من باغ میوه دارن و شیره انگور و سرکه انگور و سرکه سیب و آبغوره و آبلیمو و... و... درست میکنه و همیشه داره هم میفروشه هم ب اقوام میده
دیروز دلم حلوا خواست با شیره انگور آرد و شکر و از فروشگاه خریدیم و ب شوهرم گفتم شیره انگور و زنگ بزن مادرت ببین داره برامون بفرسته مال اون تمیزه خیالم راحته و...
حس کردم سختشه زنگ زد و جوری حرف میزد حرصم گرفت و بعد چند ساعت ی بحث الکی درست کرد و تو بحث گفت مادرم تو و خانواده ت و تامین میکنه با خوراکیهاش اون نباشه میمیرین از گشنگی و... در حالی که خانوادم هرچی مادرشوهرم بشون بده دو برابر از مغازشون براشون وسایل میفرسته
واقعا هرچی فکر میکنم نمیتونم رفتارشو هضم و درک کنم و فازشو بفهمم
گاهیم میگم شاید اشتباه از من بوده بش گفتم زنگ بزن از مادرت بخوا برامون بفرسته و زورش اومده یا...
نظرتون
