2777
2789
عنوان

بعد از چندین سال امشب دیدمش

380 بازدید | 32 پست

هشت سال پیش با یه پسری بودم که رابطمون به سرانجام نرسید .اون روزا پسرعموم از طریق یکی که هیچوقت اسمشو نگفت فهمیده بود من با کسیم .خانوادم خیلی متعصب بودن و من همیشه میترسیدم که این موضوعو بفهمن .پسرعموم هر روز تهدیدم میکرد که به بابات میگم دوس.پسر داری .میگفت باید همه بفهمن .میگفت بدم میاد از اینکه همه فکر میکنن پاکی . پاک بودم فقط تو اون سن از یکی خوشم اومده بود

هیچ وقت نفهمیدم دردش چیه.من دانشجو بودم رشته مهندسی معماری میخوندم تو رشته خودم شغل و درآمد هم داشتم .پدرم خیلی بهمون میرسید برعکس بچهای عموم .فکر میکنم همه ی اینا عقده شده بود تا زهرشو به یکی از ما بریزه .بهم پیام های ناجور میداد میگفت با یه نفر نیستی با صد نفری .بهش پیشنهاد پول دادم .یادمه اون سال ۱۵تومن پس انداز داشتم گفتم میدم به تو ولی قبول نکرد گفت من آبروتو میخوام

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2799

حتی یبار بهش گفتم نکنه علاقه ای بهم داری ؟ خب واسم سوال شده بود و هرکیم بود احتمال میداد .کلی مسخرم کرد و گفت خودشیفته ای. محرم ۹۶ بود رفته بودم هیئت ،دسر عموم دیدم با دوستاش .اونم منو دید و با حالت مسخره جلو دوستاش بهمگفت خرابا هم هیئت میرن مگه؟؟

قلبم آتیش گرفت .روحم از بدنم جدا شد .دلم میخواست به زمین چنگ بزنم .شب تاسوعا بود انقدر عاجز و درمانده شده بودم که فقط زیر لبم گفت سپردمت به صاحب این شب

دو سه هفته بعدش رابطمو با اون آقا تموم کردم چون دیگه تحمل نداشتم .در اوج علاقه و محبت رابطمون تموم شد .پسر بدی نبود یادمه گفت هرکی پشت این قضیه هست کارمای کارشو پس میده .

گذشت و دوسه سال بعدش من ازدواج کردم و بچه دار شدم و این وسط پسر عمومم ازدواج کرد و بچه دار شد.میشنیدم که زندگیش خوب نیست و خانمش سر ناسازگاری گذاشته .بچش بخاطر دعواهاشون لکنت گرفته بود .پارسال شنیدم که جدا شدن و بخاطر کتک کاری با زنش شش ماه زندان رفته و ماشینشم به علاوه حضانت پسرش به عنوان مهریه داده به زن سابقش

منم بعد ۲ماه دوست صمیمی سابقمو دیدم.دیشبم دیدم .امروزم دیدم با رفیقش اینور اونور راه میرفتن .دلم گرف.ک  باهاش دوس نیستم بااهاش اینور اونور نمیرم

دلبر ناب دلم .کاربری برای دو نفرع‌. من و رفیقم. پس کارآگاع بازی درنیارید😐
هیچ وقت نفهمیدم دردش چیه.من دانشجو بودم رشته مهندسی معماری میخوندم تو رشته خودم شغل و درآمد هم داشتم ...

عزیزم پسرعموت‌شماره تو رو از کجا داشت

میشه یه دونه صلوات برام بفرستی؟🥹دین اسلام کامل ترین دین است اما انسان ها کامل نیستند❤️

من در تمام این سالها ندیدمش دیگه .دروغ چرا همیشه از شنیدن بدبختیهاش دلم خنک میشد و میدنستم شاید گوشه کوچیکی از این بدبختیا بخاطر نفرین منه.

تا اینکه امشب باز تو هیئت دیدمش .آخ نگم براتون

از سر و وضعش.از حالت موهاش که قبلا همیشه مرتب بود .از حال زارش .یه لحظه باهم چشم تو چشم شدیم .انگار صدسال پیرتر شده بود .چشماش خیس شد روشو برگردوند که من نبینم بعدشم رفت . خیییلی دلم براش سوخت .خیلی حالم براش بد شد.نمیدونم چند وقته بچشو ندیده ولی انگار دلتنگی از چشماش میبارید

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792