بچه ها من خیلی دوسش داشتم و دارم نزدیک دوماه شد ک کات کردیم و واسه ازدواج آشنا می‌شدیم از طرف اون جواب منفی شنیدم من فک میکردم میتونم فراموشش کنم ولی دلم براش خیلی تنگه دلم از عدالت خدا گرفته غرورم له شده اون اولین نفری بود ک من از ته دلم ذوق ازدواج داشتم باهاش چقدر با ذوق مراسم خواستگاری رو برگزار کردم و خودم چیدم اون منو نخواست منم بی صدا رهاش کردم و یه ماه خورده میشه ک هیچ پیامی و زنگی نزدم اون منو نخواست میدونم میگید ارزش نداره کاش میشد برگرده کاش
چرا سرچی
😑😑😑
چند ماه دیگه به این تاپیکت میخندی
خوب میشی عزیزم
باور کن خوب میشی دیگع هم دلت اونو نمیخواد
😐 اگه بعد یه خواستگار عالیتر بیاد و ازدواج دکنی و خوشبخت بشی بازم دلت از عدالت خدا میگیره؟!
چرا نخاسته دلیلش چی بوو؟
حس کردم خواهرم این متن رو نوشته چقدر ناراحت شدم
اخ که میدونم دلتنگی چه سخته درداوره
خودم شیش ماه از عشقم دور بودم دیوونه شده بودیم حاضر بودیم واسه دیدن هم دست به هرکاری بزنیم
ما همکار بودیم و یه سال خورده چشممون دنبال هم بود تا اینکه پیش قدم شد و اجازه گرفت برا خواستگاری و آشنایی و تو مرحله آشنایی دوبار بحثمون شد و چهارماه آشنا شدیم تو ماه چهارم کم کم عقب کشید و سرد شد و گفت که من خیلی عصبی هستم و تو خیلی حساسی با من خیلی اذیت میشی و دختر صاف و ساده هستی با من اذیت میشی منم به خاطر اون محیط کار ترک کردم یه ماه خورده میشه ک ترک کردم و هیچ خبری ازش نشد هیچی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز