یک ساله عقد کردیم
ما هر جا عروسی دعوت باشیم
قبل من میاد جلو میشینه
نمیخوام کوتاه بیام
عادتش شده هر بار بیاد مزاحممون بشه
پدرشوهرم ماشین داره
برادرشوهرامم ماشین دارن ولی همیشه پیش مایی ک عقد کردیم هست
نمیگه جوونن دلشون میخواد تنها باشن
میدونم بعد عروسی هم عادتشو عوض نمیکنه
خانواده من هیچ وقت اینجوری نیستن ک بخوان مزاحم ما بشن
ولی این زن منو عاصی کرده
هر جا بریم بیایم دائم باتیکه هاش رو مخ منه
میخوام کاری کنم ک دیگه همراهمون نیاد
گفتم من نمیرم ک شوهرم ادب بشه
بعد فکر کردم اینجوری خوشبحال مادرش میشه
مگه از خونه مادرشوهرت اماده میشس و میری؟
برو خونه خودتون اماده ک شدی ب شوهرت بگو بیاد دنبالت شوهرتم ب مامانش بگه میخوام برم در مغازه ک راه نیوفته دنبالش
فقط باید شوهرت باهات همراه باشه و اون بهش بگه
۱۸ سال جنگیدم تا شرش از سرم کنده شد
دیگه با شوهرم جایی نمیرم
در مورد کارهام هیچ اطلاعی بهش نمیدم
اصلا نظرش در مورد هیچ موضوعی نمیپرسم.
من هیچکاری نکردم ولی مادرشوهرم اذیتم نمیکنه
البته اینکه مادرشوهر ندارم هم بی تاثیر نیس
و اینکه خود شوهر رو ندارم هم🤣
کاری ازت بر نمیاد مگر اینکه بی احترامی کنی که در اینصورت از چشم شوهر هم میفتی.
بیخیال حساس نباش
همسرت باید مدیریت کنه با شوخی بگه مامان بابا رو تنها نذار و ... یا در خلوت بگه من زن گرفتم با زنم باشم و شما به لحظه تنهامون نمی‌ذاری.
شمام خیلی مهربونه و با عشق به همسرت بگو که گارد میگیره بگو من دلم خلوت دو نفره میخواد و فلان تا نرم و متقاعد شده بره با مادرش حرف بزنه
بهم توهين كرد منم گفتم بهم برخورد رفتارت و رفت امدمون قطع شدباهاشون
