یه روز ناجور حالم بد بود داغون بودم نفسم بالا نمیومد
رفتم داخل مخاطبینم هر چی گشتم هیچکسو ندیدم باهاش درد و دل کنم
اومدم اینجا التماس کردم یکی شمارشو بده فقط میخوام پشت گوشی زجه بزنم هیچکی نداد
رفتم یه لالایی گذاشتم خودمو بغل کردم زل زدم به دیوار
غمم یادم رفت فقط به تنهاییم فک کردم و خشک شدم